فرهنگ درجه بندی انسان ها درعربستان

در یکی از نوشته هایم آورده بودم که در نظام قضایی عربستان سعودی برای بسیاری از جرم ها میزان مجازات تعریف نشده است و مجازات افراد بسته به جایگاه اجتماعی آنها تفاوت دارد و این را قاضی آزادانه تعیین می کند و قانون چارچوبی برای او نگذاشته است. البته توجه داشته باشید که آن چه که در عربستان قانون است، همان شریعت و بر اساس قرآن است. از میشاییل، دوست سعودی خود که دکتر حقوق است، می پرسم و او همین را می گوید. یعنی اگر 3 نفر یک جرم مرتکب شوند، یکی کارگر ساختمانی خارجی باشد، دیگری کارمند دولت و سومی شاهزاده سعودی، مجازات آن ها از دیدگاه قانون متفاوت است. این برخورد قانون به انسان ها با درک جهان متمدن بر پایه برابری انسان ها در برابر قانون، از اساس متفاوت است. این که در برابر قانون اسلامی زن و مرد یا پیروان دیگر ادیان نیز برابر نیستند، نیز بر همه آشکار است و در ایران نیز همین گونه.

جدا از این برخورد قانون و شریعت به انسان ها، برایم جالب بود که رفتار انسان ها در زندگی روزمره با یکدیگر چگونه است. آن چه که در زندگی روزمره توجه مرا جلب کرد، این بود که جامعه عربستان از آن دستاوردهایی که جهان غرب در دویست سال گذشته رسیده، چندان بویی نبرده است. چند مورد زیر را خود دیدم:

– در چند باری که برای ورود به کشور وارد فرودگاه ریاض و دمام شدم، هر بار برای کنترل گذزنامه در صف بودم، شاهد بودم که یک یا دو پلیس مرزی در میان چند صد نفر مسافران که بخش بزرگ آنها را کارگران و خدمتکاران خانگی تشکیل می دهند و بیشتر از پاکستان، هند، اندونزی، فیلیپین، بنگلادش و غیره هستند، می گشتند و آنهایی که در ظاهر متفاوت بودند و چهره و لباسشان به این کشورها نمی خورد، را جدا می کردند و به یک باجه خلوت می فرستادند. بقیه گویا به این جداسازی عادت دارند و من هیچ ندیدم که یکی از این کارگران سرخود به سراغ آن باجه خلوت برود. معمولا رفتار پلیس با اینها نیز بسیار خشن و همراه با تحکم و توهین است.

– به هنگام سوار شدن به هواپیما نیز سعودی ها و برخی از این از ما بهتران بدون رعایت صف دراز مسافران (همان کارگران) به جلوی صف می روند. ماموران شرکت هواپیمایی نیز گهگاه به سراغ مسافران اروپایی و غیره می آیند و از آنها می خواهند که به جلو بیایند.

یکی از مدیران ارشد شرکت زیمنس که مدیر منطقه پیرامون خلیج فارس و از پاکستان است، به عربستان آمده بود و می خواست با مدیران ارشد یکی از شرکت های مخابراتی عربستان دیدار داشته باشد. او موفق به دیدار با کسی نشد و یکی از مدیران آن شرکت مخابراتی به او گفته بود که تو پاکستانی هستی و من با پاکستانی در یک جلسه نمی نشینم.

ورود غیر مسلمان ها به مکه و مدینه ممنوع است و هیچ استثنایی وجود ندارد. برای ساخت هتل هیلتون در مکه معمار آمریکایی هتل اجازه ورود به شهر را نداشت و از روی یکی از تپه های مشرف به مکه با دوربین کار را نظارت می کرد و این گونه هتل را ساخت. همین افتخار دیگری برای اوست و هر چیز دیگر برای مسلمانان که عرضه ساختن یک هتل در شهر مقدسشان را هم نداشته اند.

در سوپر مارکت همواره شاهد رفتار زشت سعودی ها، زن یا مرد تفاوتی نمی کند، با خدمتکارهایشان بوده ام که با دست به این یا آن چیز در قفسه اشاره می کنند و او باید آن را بیاورد.

اگر دقیق شوی هر روز اینجا و آنجا از این چیزها زیاد می بینی. یکی از آخوندهای اعظم العظمی اینجا، شیخ صالح بن فوزان الفوزان نیز برای آزادی قانونی برده داری تلاش می کند و می گوید که برده داری بخشی از اسلام است. درست است که دیدگاه این آخوند که یکی از رهبران مذهبی اینجاست، دیدگاه حاکم بر جامعه در این حد افراطی نیست، ولی نژادپرستی و خودبرتری در فرهنگ و رفتار مردمان اینجا گسترده است و اگر بپذیریم که اسلام فرهنگ حاکم بر عربستان است و خود نیز این را می گویند، بنابراین جناب الفوزان زیاد هم پرت نمی گوید. دیروز نیز نوشتم که برای آدم ربایی در عربستان جرم و مجازات تعریف نشده است. همان گونه که در صدر اسلام نیز این کار جرم نبود.

اگر نگاهی به ایران بیندازیم، می بینیم که در ایران نیز دیدگاه های شبیه زیاد است. چه در حکومت با آن قانون اساسی پر از تبعیض و رفتار بدتر و چه در میان مردمان با آن خودبرتر بینی و عرب ستیزی و دیگر چیزها.

عربستان سعودی حکومت اسلام راستین است همان گونه که افغانستان طالبان بود. اگر این سخن به گوش مسلمانی سنگین می آید، این اوست که اندیشه التقاطی دارد و وجدانش بیدار است. او هنوز اندیشه اش را تا به آخر نرفته تا ببیند به کجا می رسد. اسلام راستین ریشه اش در فرهنگ عربستان است و کسی آن را به عربستان وارد نکرده است. عربستان سعودی با کمک عبدالوهاب و سر قبیله خاندان سعودی زمان طولانی برای پیاده سازی اسلام راستین در اختیار داشته است و بدون مزاحمت دیگران جامعه را ساخته است. در جای دیگری هم گفته بودم که ایراد گرفتن از دید اسلامی به عربستان سعودی کاری دشوار و یا غیر ممکن است. آنها دستگاه های عریض و طویل و پول فراوان برای تفسیر قرآن و شریعت و سازمان دهی جامعه بر اساس آن در اختیار داشته و دارند و به این سادگی نمی شود به آنها ایراد گرفت. برخی از آخوند های ایرانی به جای این که زحمت تفسیر به خود دهند، کپی کرده، در سکوت و گام به گام همان سیاست ها را می خواهند در ایران پیاده سازند (اگر جامعه ایرانی این اجازه را به آنها بدهد). برخی دیگر می گویند که عربستان یا طالبان درک «خشن» از اسلام دارند. نمی گویند درک نادرست! این حرف را هم پچ پچ می کنند و بلند نمی گویند. شاید می دانند که نمی توانند حرف خود را ثابت کنند.

همان گونه که همیشه گفته ام، یک ایرانی و به ویژه یک ایرانی مسلمان باید یه مطالعه جامعه عربستان سعودی بپردازد. راه برون رفت از برخی دشواری های جامعه ایران نیز با شناخت جامعه عربستان ممکن است. چون برخی پاسخ ها را در اختیار آن که جویاست، می گذارد. عربستان سعودی راهی را که برخی در ایران می خواهند بروند را در سالهای دور رفته است.

14 پاسخ

  1. بواسطه برخي روابط تجاري در چند مورد با تجار عربستاني برخورد داشته ام! آنچه در عربستان رايج است نظام عرفي ناشي از جهالت باستاني انهاست كه به آن لباس اسلام پوشانده اند تا بواسطه تقدسي كه مي يابد قابل ايراد نباشد.

  2. تا اواسط مطلب را که خواندم خواستم کامنتی بگذارم و بنویسم که اسلام واقعی همین است که بعد دیدم چند خط پایینتر خودتان اشاره کرده اید.
    برده داری جزیی از اسلام و نص صریح قرآن است و آنها هستند که به اسلام «باب محمدی» عمل می کنند.
    در واقع اگر کسی کافر باشد آن شیعیان یا هر گروه دیگری هستند که معتقدند احکام اسلام باید با عرف زمان منطبق شود. مگر میش.د در حرف خدا دست برد و آن را با عرف زمانه سنجید؟ آمدیم و ۱۰۰ سال دیگر همجنس گرایی یا همجنس بتزی (هر چیز که نامیده شود) شد یک چیزی مثل حق رای دادن زنان در روزگار کنونی. آیا این جماعت هنوز هم حاضر میشوند چشم بر احکام لواط در قرآن ببندند؟ در این صورت دیگر چه چیز از اسلام باقی خواهد ماند؟
    ممنون از تلاش شما برای شناساندن جامعه عربستان. همانطور که کفتید بهترین راه برای شناخت اسلام شناخت جامعه عربستان است.

  3. نه من با يك موردش موافق نيستم . با مورد اسلام واقعي .
    اسلام اوليه شايد همين بوده باشد اما اسلام را مي توان دريچه هايش راباز كرد . كاري كه اين ها به نظرم دارند اشتباهي از طريق فقه انجام ميدهند . فقه را انباشته مي كنند . كار يك عالم ديني كه خيلي كم دارم اين ها را مي بينم باز كردن دريچه هاي ديني است به طوري كه انسانها به نوعي احساس كنند كه در داخل يك دين حركت مي كنند و هر كارشان نمي تواند منافاتي با دين داشته باشد .

  4. «باز کردن دریچه های اسلام» که شما می گویید، یعنی آن چه که بدعت نام گذارده شده. اگر این کار را انجام دهید و آن چه که به وجود آورده اید با آنچه که در صدر اسلام بود، در جوهر مشابه باشد، حرف شما درست است. اگر نباشد، می شود بدعت، می شود یک چیز دیگر، یک دین دیگر، چون مذهب شیعه با آن همه شاخه هایش، بهاییت، درویش ها و یا بدعت های «جدید» چون ولایت فقیه و غیره.

  5. Dear editor-in-chief,

    Going through inner consultation, I have reached a conclusion to give a smooth reply to your respond comment.

    The All-knowing All- wise, neo-intellectual or better to express as semi-intellectual Persian Homo Sapiens, cannot find peace and tranquility, until and unless to bash the Baha’i Faith as a derivative, or as you proudly call it “ a branch of dearly beloved Islam”.

    It is rather a piece of historical irony, or most presumably paradoxical aspect of human nature, that no one would stamp the Christianity as a branch of Judaism, although Jesse Christ was a Jew before the declaration.

    Siyyid Ali Muhammad (The Bab) and Mirza Husayn Ali Nouri (Baha’u’llah) were both adeherent of Shiite Islam (according to genetically transformation of religion).

    They are new Messenger of God, we have divine book “Agdas” (most holy), and personally don’t intend to enter the theological labyrinth of today’s World Order.

    First they ignore you, then they laugh at you, then they fight you, and then you win (Mohandas Grande)

    “We distinguish the excellent man from common man” wrote Spanish philosopher Ortega Y Gasset, “by saying that the former is the one make great demands on himself, and the latter who makes no demand on himself”

    Not everything that a man knoweth can be disclosed, nor can everything that he can disclose be regarded as timely, nor can every timely utterance be considered as suited to the capacity of those who hear it.

    with warm greeting from Haifa

  6. دوست گرامی پرویز،
    شاید انگیزه شما برای این پاسخ در اینجا دگر باشد. چون شما به چیزی پاسخ داده اید که سخن و دیدگاه من نیست و از این رو پاسخ گویی برای من دشوار است چون من چیزی در این راستا نگفته ام که اکنون پاسخ دهم. بهتر می بود روی پاسخ من بیشتر تامل می کردید. این که آیین بهاییت از اسلام شیعه نتیجه شده، یافته من نیست و تاریخ است که شما می دانید. این که بهاییت بخشی از اسلام باشد نیز گفته من نیست. زبان کنایه مرا در بالا در نظر گیرید که به اتهام بدعت گذاری از سوی اسلام اشاره کرده ام به هرگونه تلاش برای گشودن دریچه ای و آشکار گفته ام که این ممکن نیست و می شود یک چیز دیگر، یک دین دیگر. پس از دید من بهاییت امروز نمی تواند شاخه ای از اسلام باشد. همان گونه که شما نیز می گویید. شاید در دوران بهاءالله می شد این را گفت ولی امروز نمی شود.
    اما مسیحیت در یهودیت ریشه دارد و تورات برای مسیحی نیز مقدس است. بهتر است نگاهی ژرف به این دو دین بیاندازید و این کار در آنجایی که هستید بسیار آسان است.
    پیروز باشید.

  7. از منطق سطحي شما در مورد اينكه اسلام ناب همان است كه در عربستان اجرا مي شود شگفت زده شدم. استدلالتان مصادره به مطلوب بود و هيچ برهاني در بر نداشت. اسلام ناب آن است كه قرآن مي گويد و بسياري از رفتارهايي كه در عربستان مي بينيد همان رفتارهايي است كه پيامبر گرامي اسلام ساليان دراز با ان مبارزه كرده و اسناد اين مبارزه هم در تاريخ ثبت شده است.
    قضاوتتان هم در مورد نظر اسلام در باره برده داري بسيار سطحي بود. در هيچ جاي احكام اسلامي برده داري تشويق نشده و در جامعه آن روز كه برده داري پذيرفته شده بود، به بهانه هاي مختلف مسلمانان به ازاد كردن برده ها تشويق مي شدند يا به عنوان كفاره گناهانشان وادار به ازاد كردن برده ها مي شدند.
    به قول امام حسين عليه السلام: اگر دين نداريد لا اقل آزاده باشيد (در قضاوتهايتان جانب انصاف و آزادانديشي را رعايت كنيد- يا در مورد چيزي كه همه ابعاد آن را نمي دانيد اينگونه مطلق نگر اظهار نظر نكنيد).

  8. به طاهره خانم عرض مي كنم. اگر اسلام با برداري مخالف مي بود مي تونست يك كلمه تو قرآن بياره. ولي چنين چيزي نيست.شما به من بگيد چرا. اگه شما به برابري انسان ها اعتقاد داريد مسلمان نيستيد. شما رفتين يه حديث از امام حسين آوردين. در حالي كه خودتون نمي دونين امام حسين چند تا كنيز داشت. اگه در مورد احكام كنيز و برده داري چيزي نمي دونين مي تونين برين از يك آخوند متخصص بپرسين.

  9. من گفته ام که عربستان سعودی حکومت اسلام راستین است. در این مورد می توان سخن گفت و من جویای هر نظری پیرامون آن هستم و تاکنون استدلال محکمی در نقد جامعه عربستان سعودی از زاویه اسلامی و نشان دادن تفاوت های آن با صدر اسلام و قرآن ندیده ام. اگر شما در این زمینه بتوانید یاری کنید، به غنای بحث افزوده اید.
    در باره برده داری در اسلام، شما خود نیز می گویید که «به بهانه هاي مختلف مسلمانان به ازاد كردن برده ها تشويق مي شدند يا به عنوان كفاره گناهانشان وادار به ازاد كردن برده ها مي شدند.» این سخن شما مخالفت چندانی با نوشته من ندارد. اگر مخالف با برده گیری انسان بودند، آن را حرام می کردند؛ با همان قاطعیت که مثلا یک قبیله یهودی که تا دیروز دوست بود را از فردا دشمن اسلام اعلام می کردند و با آنها می جنگیدند. یک فتوا و برده داری به عنوان یک کار غیر انسانی حرام می شد، چون گوشت خوک و نه تشویق به بهانه های مختلف. وادار کردن کسی به آزاد کردن برده هایش به عنوان کفاره گناهان یک نوع مجازات است و در نفس، تایید وجود برده داری. مگر در غزوات زنان را بین سپاه اسلام تقسیم نمی کردند و انها را به همراه مردان در بازارها نمی فروختند؟
    یک شرط آزاد اندیشی بررسی بی طرف یک مورد از همه جهت ها و در نظرگیری همه استدلال هاست. برای بررسی برخورد صدر اسلام به برده داری از جمله باید منابعی را بررسی کرد که از جانب ملت هایی تهیه شده اند که خود قربانی برده داری بوده اند و نه تنها آنچه که برده داران پس از 1400 سال بنا به نرخ امروز از گذشته خود می گویند. آیا تاکنون با کسی از اتیوپی یا تانزانیا پیرامون این مورد سخن گفته اید؟ اینها همان هایی هستند که در منابع اسلامی به نام «غلام حبشی» و «زنگی» (اهل زنگبار) می بینید. یکی از دوستان من که اهل تانزانیا و استاد دانشگاه در انجاست، در این مورد حرف های جالبی دارد.
    درک مردم تانزانیا، اتیوپی و همسایگان از اسلام درک از یک دین برده دار است. عرب ها به آنجا می رفتند و مردان و زنان را هر جا می یافتند می گرفتند و برای کار در خانه (جه شباهتی با عربستان امروز) و یا شرکت در جنگ های اسلامی می بردند ( و یا به قول شما به عنوان کفاره گناهان آزاد می کردند).
    جورج برنارد شاو می گوید: «خانه ام را ندیدم چه شکلی است. زیرا هیچ گاه بیرون از آن نبودم.»
    پیروز باشید.

  10. این فرهنگ درجه بندی خداییش چیز عجیب غریبیست اینها چطور می تونند اینقدر بد فکر کنند

  11. چند روز پیش یکی از دوستان که دیپلمات است در جمعی از وضعیت عربستان می گفت هر کجا را جا می انداخت من به او گوش زد می کردم با تعجب از من پرسید اطلاعات تو خیلی دقیق است از کجا به دست آورده ای؟ گفتم یک وبلاگ…. و البته منظورم وبلاگ شما بود که همیشه با اشتیاق آن را دنبال می کنم.
    اما در مورد ایراد برخی از دوستان پیرامون برده داری این را اضافه کنم که در قرآن احکام بسیار زیادی برای کنیز و غلام داریم…حال چطور می شود که وقتی کسی می گوید برده داری جزو اسلام است متهم به سطحی نگری می شود ولی به واسطه برداشت از یکی دو آیه دیگر از قرآن حجاب لازم الاجرا… مگر می شود احکام یک کتاب آسمانی آنجا که موافق سلایق ما است عین دین شود و آنجا که نیست ترک شود؟
    به راستی که گاه خودمان وحشت می کنیم از دیدن موجود عجیب و غریبی که اندیشه هایمان می سازد.
    ممنون ام از شما
    مانا و سربلند باشی

  12. سلام
    این که آقایان داخلی پچ پچ کنان راجع به عربستان صحبت می کنند به خاطر این است که هر دو از یک آبشخور فکری تغذیه می کنند، هر دو نگاهشان به انسان در مقابل اسلام یک نگاه بردگی است، نه آزادگی. نفس آزاده ی اسلام گام به گام و مو به مو با تعقل همراه است، چیزی که عقل تایید نکند از اسلام نیست و اسلام چیزی را تایید نمی کند که عقل نکند، و به یقین بسیاری که اسلام طالبانی و سعودی و ایرانی اش( از نوع شبیه سعودی و طالبانی) را منتشر می کنند و باور دارند با همه ی غیرتشان با این حرف مخالفت می کنند و با انواع دلایل ساده تا پیچیده(و بیشتر گیج کننده) می خواهند ضعف و سستی خود را در برابر منطق مستحکم پنهان کنند و تعقل بشری را ناتوان جلوه بدهند.
    با سپاس، تا پست های بعدی

  13. واژه ها در ذهن ما رنگ های متفاوت دارند، پس تصمیم گرفتم رنگ واژه هایم رو کی توضیح بدم باشد که مفید باشد.
    اسلام یک قرص یا کپسول نیست که بخوری و فردا یک مسلمان متعصب باشی. من هم مثل شما مطالعاتی داشتم و تناقضاتی رو دیدم، از گذشته، از صدر اسلام و مسائل متنوعی که مطرح می شود. اما جوهره و روحی که در منطق قرآن هستم راهنمای من بوده ، تعصبی بر قرآنی بودن ندارم(شاید اسمش رو بدعت بگذارید) تعصب بر اندیشه است، اندیشه ضامن و ناظر صحت اعتقادات ماست، و به شدت معتقدم خداوند دانایی رو تبلیغ می کنه(و عمل مطابق دانایی). وقتی جواب معمایی رو نمی دانم مبهوت هستم، اما وقتی جواب را در اختیارم می گذارند باز هم اندیشه است که انرا تحلیل می کند و صحتش را تایید. اسلام هم روش هایی ارائه می کند مثل راه حل معما های ما.
    اینکه در تاریخ اسلام چه گذشته و چرا؟ من هم دوست دارم بدانم، اما هر چه باشد مانعی نیست تا چیزی رو که با اندیشه همخوانی دارد بپذیرم و چیزی که دلیلی برایش نمیابم یا دلیلی که ارائه می شود قانع کننده نیست ولو اینکه حکم اسلامی(به ظاهر یا آنطور که تبلیغ شده) باشد را در نوبت نگه می دارم تا برهان روشنی باشد.
    باز هم اگر کسی علاقه دارد تا اسلام شناس معاصری را ببیند که شریعت را بدون بدعت گذاری و همراه با تعقل بشری بکار گرفته است به وبلاگ اقای احمد قابل سری بزند، به نام «شریعت عقلانی». http://ghabel.persianblog.ir
    ممنون

  14. در نوبت قرار بدهید تا روزی دلیلش را پیدا کنید؟ به نظر منطق بسیار سستی است در واقع میخواهید دیگران دلیلی بیاورند وبعد شما هم بگویید این هم دلیل من؟ نه تفکر کنید و خود به دلیل برسید دوست عزیز اسلام مسیحیت یهودیت و تمام ادیانی که آسمانی خوانده میشوند پر از خرافه و دروغ هستند حکومت و قدرت وقتی در زیر لوای دین پنهان شد دین را نیز مصادره به مطلوب میکند یادم می آید تا قبل از سال67 که هنوز عراق به تهران حمله موشکی نکرده بود مسئولین میگفتند ما نمی توانیم مقابله به مثل کنیم چون مردم بیگناه عراق کشته میشوند اما به محض شلیک اولین موشک عراقی به تهران آیه الذین معه اشداء علی الکفار رو خواندند و بغداد را با موشک زدند و این یعنی … تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

بیان دیدگاه