همه چیز سریع روی داد. دو بالگرد آمریکایی در محل اقامت اسامه بن لادن در پاکستان، در 200 متری دانشکده افسری ارتش پاکستان فرود آمدند. سپس تیراندازی رخ داد و یک بالگرد از آنجا برخاست و رفت و آن یکی نابود شد.
سپس در اخبار آمد که: آمریکا به دستور برک اوباما بن لادن را کشته است و جنازه اش را جایی در دریا غرق کرده است. در تلویزیون برک اوباما را دیدیم که با مشاورانش لحظه به لحظه عملیات را دنبال می کند. به گفته خودش نیز دستور این عملیات را داده بود. پس از آن گروهی از مردم واشنگتن در برابر کاخ سفید و کنگره گرد آمدند و به شادمانی پرداختند. برک اوباما به محل برج های تخریب شده مرکز تجارت جهانی در نیویورک رفت و دسته گلی در آنجا نهاد. همه به هم تبریک گفتند و شادی کردند. در آلمان نیز وزیر خارجه بی هویت آلمان، جناب وستروله که در هر فرصتی نیازی عجیب به ابراز وجود دارد، از مرگ بن لادن ابراز رضایت کرد و خانم مرکل صدراعظم نیز گفت که از کشته شدن بن لادن خوشحال است.
یاد سپتامبر 2001 افتادم که تلویزیون پای کوبی و شادمانی برخی مردم عرب را در خیابان های فلسطین، مصر و چند جای دیگر نشان می داد. برخی هم در دلشان خوشحال بودند و از این که کسی در قلب آمریکا آن دو نماد اقتصاد و سیاست آمریکا را با روشی جدید نابود کرده است، دلشان خنک شده بود. اکنون نیز دل برخی دیگر خنک شده است که با روش جدید دیگری بن لادن را نابود کرده اند. در حالی که خودشان می گویند که از چهار سال پیش از محل مخفی او آگاهی داشته اند و هر زمان که می خواستند، می توانستند به او دسترسی داشته باشند.
خانم ها و آقایان رهبران سیاسی جهان از برک اوباما نمی پرسند که کدام دادگاه مدنی حکم کشتن بن لادن را صادر کرده بود و او با کدام اجازه دست به ترور بن لادن زد؟ دمکراسی، حقوق بشر، قانون و تمام آن چه که انسان های آزادی خواه جهان برای تحقق آنها با حکومت های آدمخوار و بنیادگراهایی چون بن لادن مبارزه می کنند، گر الان به کار نیایند، کی باید به کار آیند؟ آمریکایی ها (دولت و بخش بزرگی از مردم) کی می خواهند نشان دهند که آن ارزش هایی که دنیای آزاد و به ویژه غرب به آنها می بالد، قابل مصالحه و معامله نیستند که آنها هر زمان که دلشان بخواهد به آنها پای بند شوند و هر گاه به سود منافع ملی شان نبود، انها را زیر پا نهند؟ مگر پس از جنگ جهانی دوم دادگاه جنایتکاران نازی در نورنبرگ تشکیل نشد و آنها در آنجا محکوم نشدند؟ مگر صدام حسین در دادگاه علنی محاکمه و محکوم نشد؟ مگر میلوسویچ در برابر دادگاه لاهه قرار نگرفت؟ چرا بن لادن حق این را نیافت که در یک دادگاه علنی در آمریکا محاکمه شود، وکیل داشته باشد و از خود دفاع کند؟ کدام ارزش تمدن اجازه می دهد که به کسی که اکنون کم کم آشکار می شود که مسلح نبوده است، تیر اندازی شود؟ چه کسی با کدام منافع مخالف این بود که اسامه بن لادن در دادگاهی محاکمه شود، وکیل داشته باشد و سخنانش را همگان بشنوند؟
یاد فیلم های ابلهانه وسترن می افتم که آدم خوب کلاه سفید داشت و آدم بد کلاه سیاه تا تماشاگر کارش آسان باشد. حال آدم خوبه فیلم وسترن، جناب برک اوباما پیروز شده است و فیلم 11 سپتامبر پایان خوش هالیوودی را یافته است.
اما در این میان انسان های متمدن و آنهایی که پای بند جدی حقوق بشر و قانون هستند، به ویژه در اروپا، همان جایی که آمریکا به گونه ای توهین آمیز «قاره کهنه» اش می خواند، کمی قاطی کرده اند. این روزها در تلویزیون هر روز طنز ظریفی را می شنوی از این گونه: «برک اوساما (بیان انگیسی اسامه) ببخشید اوباما …» و یا «اوباما بن لادن … ببخشید اوساما بی لادن …» حق داریم در این که مانده ایم که کدام یک کدام است.
خانم مرکل این روزها باید خوشحالی خود را برای شنوندگان متمدن که از او پرسش های نامطبوع می پرسند، توضیح دهد.
باید دید در آینده چه چیزهایی فاش می شود
Filed under: آلمان، آمریکا، تروریسم | Tagged: اوباما، بن لادن، تروریسم، حقوق بشر | 5 Comments »