می گویند کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. دوستانم در تهران می گویند این را در مورد تو گفته اند که بیست سال است که با کامپیوتر و اینترنت بوده ای. ولی تلفن همراهت چندمنظوره است و کار گوشتکوب را هم می کند و وبلاگ هم نداری.
خوب! تلفن همراه را عوض کرده ام. این هم وبلاگ!
آقا اجازه؟ 
از اين آدرس
http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,3241219,00.html
به وبلاگ شما رسيدم و بسيار لذت بردم از خوندن تعدادي از نوشته ها به خصوص نوشته ي شما با نام فيلم فتنه و جار و جنجال تندروهاي غربي و خاورميانه
با آرزوي فراگير شدن انديشه و خرد انساني به جاي …
salam
avalin bar ast ke ke web shoma ra mikhanam.az mataleb an lezat bordam amma doost daram bedanam shoma shoghletan chiz ke be hame jae donya sarak keshideheid va delam mikhhad chihaee benevisam baraye shom akhe daram khafeh misham.ba arezooye movafaghiyat shoma
اين رو يادم رفته بود كه بنويسم و اون اين بود كه خيلي خيلي خوش حالم كه وبلاگ شما رو هنوز كه مطالبش بيش از حد نشده پيدا كردم . لينك شمارو هم توي وبلاگم گذاشتم . البته اين التماس دعا نيست براي اين كه لينك من و بزارين توي وبتون منظورم اين كه بدونيد وب شما خيلي جاي جالب و جذابي و به قول وبلاگ كيبرد آزاد يك تجربه ناب است .
ازديدن وب شما خوش حال شدم بسيار
نفس می کشم،
تنها زیر سایه ی خرد،
در نسیم تفکر،
و بر می خیزم و تا آخر می روم.
سلام. یک خواهش. فید وبلاگتون رو بگذارید روی کامل، در تنظیمات.
قربان شما
==================================
فید برای RSS در بالای صفحه وجود دارد. فکر می کنم باید IE یا FireFox را به روز رسانید تا بتوانید آن را ببینید.
نویدار
سلام
می خواستم درخواست کنم نگاههی به وبلاگ من بندازید و در صورتی که صلاح دانستید و نوشته هام ارزش پیوند دادن را دارد لطف بفرمایید و پیوند را در وبلاگتون لحاظ کنید
وب لاگ من شامل مطالبی در مورد آموزش زبان انگلیسی و آلمانی هست و همچنین اخبار و مطالب جالب به همراه نظریات شخصی خودم درباره هر خبر
آدرس وبلاگ : mehdipoor.wordpress.com
موفق باشید
با تشکر
از چند روز پيش كه دوستى بلاگ تو را به ما معرفى كرد، moshtaghaneh آنرا دنبال ميكنيم. آفرين به زحمتى كه ميكشى و اطلاعاتى از jAameeh saoodi را منتشر ميكنى. (از kommun تÄبى).
آفرين به زحمتى كه ميكشى و اطلاعاتى از jAameeh saodi را منتشر ميكنى.
با سلام
به تازگي وبلاگ شمارا يافته ام و ميخوانم و لذت ميبرم
گرچه به نظرم كار اصلي شما صنعت نفت و گاز است
ولي نوشته هاتان حرفه اي و مفيد است
شمارا به دوستان ديگر هم معرفي كرده ام
اميدوارم شما را ببينم
با ارزوي بهروزي
مرتضي بهارستاني
سلام، خیلی خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم و خوشحال تر می شم با خود شما آشنا بشم . نوشته های شما بینظیره، هر کدوم حرف دل خیلیهاست .منتظر ایمیلی از شما هستم .
سونیا فرصاد
از مطالب وبلاگ شما لذت بردم
مطلب احمدی نژاد روح انسان خاور میانه ای جالب بود
در باب مطلبی تحت عنوان منشور حقوق بشر کورش معتقدم که حقیقت آن چیزی نیست که وجود دارد آن چیزی است که مردم باور دارند ضمنا» در هزاره سوم نشستن واز پای بوسی کورش توسط مردم در قریب پانصد سال قبل از میلاد انتقاد کردن آن هم توسط شهر وند کشوری که قریب شصت واندی سال مردمش برای هیتلر می مردند عملی احمقانه است خوبی روبدی کورش را با همعصرانش در بلاد دیگر باید مقایسه کرد . خوشحال می شوم اگر وبلاگ من هم سری بزنید
Dear Friend
You are so great person.
This Weblog is one of the best, And your view to the world is very close to mine.
Hope to be successful
سلام
خسته نباشید دوست عزیز
من سایت شما رو add کردم
لطفا وبلاگ من رو هم به اسم “جدیدترین عکسهای بازیگران و فیلمها” add کنید.
picsbox.wordpress.com
مرسی از همکاریتون
موفق باشید
با سلام
می دونم فضولیه ولی چه کارش میشه کرد:
«می تونم بپرسم شما چه کاره اید؟»
خدا بده از این دوستان! پیشنهادی واسه ما ندارن؟
وبلاگ جالبی داری ^_^. سعی می کنم مطالب بیشتری از وبلاگت بخونم
سلام. خوب است پست مختصري به معرفي نشريان و روزنامجات معتبر آلماني نظير اشپيگل و… كه خودت بهتر از من مي داني داشته باشي و جايگاه اشترن در بين مجلات آلمانب و محتواي غالب آن و… به ما خوانندگان بدهي. جامعه ايراني به اين روشنگري ها نياز جدي دارد.
==========================
معرفی نشریات آلمان یا هر جای دیگر مشکل را حل نمی کند. جامعه ایرانی باید درک خود را از مدنیت، دمکراسی، حقوق بشر و آزادی و استقلال رسانه ها بالا برد. اشترن و اشپیگل تنها نمونه هایی هستند از نشریات اروپایی. انها نیز بدون خطا نیستند.
شاد باشید،
نویدار
دوست عزیز سلام
بسی لذت بردم
دردهایت هرچه بود از دل بود
و هر چه از دل براید …….
شاد باشی
===================
هر چند من از دردی ننوشته بودم و دردی نیز حس نمی کنم. ولی با این وجود از لطف شما متشکرم.
شاد باشید،
نویدار
«مدنیت، دمکراسی، حقوق بشر و آزادی و استقلال رسانه ها بالا برد.»
مدنیت؟ باشد، هستیم، هیچ ایرادی هم ندارد.
دموکراسی؟ نباشد، نیستیم، کلی هم ایراد دارد. چرا؟ خیلی ساده است، شما دندانتان درد می کند، می روید از یک آهنگر می پرسید قربان من این دندان را چه کنم؟ می گوید سیر بخور، پیاز، سرکه، یخ بگذار ووو ، دندان شما خوب نمی شود که هیچ بدتر هم می شود، شما اینجا طبیعتاً باید بروید پیش یک پزشک، یک دندانپزشک، که درس این کار را خوانده است، ولی به جای این کار می روید در کوچه مردم را جمع می کنید می پرسید چه کار کنم؟ هر کسی یک چیزی می گوید و شما به سخن اکثریت گوش می دهید، ممکن است اشتباه هم باشد، ولی دموکراسی است! حال فرض کنید مغازه دار سر کوچه با یک پیتزایی کنار آن ساخت و پاخت می کنند که بروند بین مردم بگویند این آقا اگر روی سرش دو کیلو سرشیر بمالد و چهارتا پیتزا بخورد حالش خوب می شود، مردم را هم با خود همراه می کنند، مردم همه داد می زنند سرشیر رو سر بمال 4 تا پیتزا بخور، و ادامه ماجرا..
می دانم که می دانی منظور من چیست، برای همین یکراست یک پرسش ساده می پرسم، چرا مملکتداری و فرمانروایی و رئیس جمهور شدن در دانشگاه رشته ای ندارد؟ رشته دانشگاه برای درمان دندان داریم، ساخت نرم افزار هم همینطور، طراحی لباس، و حتی پذیرایی از مهمان های هتل هم رشته دانشگاهی دارد، ولی چرا رئیس جمهور شدن رشته دانشگاهی ندارد؟ آیا باید همیشه ثروت(بانک) و تبلیغات(رسانه) ذهن مردم عام را در دست داشته باشند و رئیس جمهور ممالک گوناگون جهان را انتخاب کنند؟ با من مخالفت نکن، با نظر من هم مخالفت نکن، چون من درباره هیچ چیز نظر شخصی ای ندارم، و بود و نبود و وجودم این وسط اثری در اصل قضیه ندارد، پس دوستم رک بگویم زور نزن، به اصل کار بیاندیش، بدون تعصب
حقوق بشر؟ نباشد، نیستم، و کلی هم ایراد دارد. ایرادش در نبود آزادی است، تو آزاد هستی حساب بانکی باز کنی، تو آزاد هستی به سیاستمدارانت فحش دهی، تو آزاد هستی زنت را طلاق دهی، تو آزادی با هر کسی از هر جنسی هرگونه رابطه ای که هر دو می خواهید داشته باشی، تو آزادی یک کمد فیلم پو.ن بخری، تو آزادی به هر جای دنیا سفر کنی، تو آزادی داد بزنی، ولی تو آزاد نیستی که بپرسی چرا بمبی روی هیروشیما فرود آمد که حتی میکروب ها را هم می کشت، تو آزاد نیستی بپرسی چرا هواپیماها آسمان چهار ایالت را پرواز کردند و نخستین ارتش جهان وجود نداشت که با یک فانتوم، یک اف 16، یا حتی یک موشک زمین به هوا، کاری به جز تماشا کردن برخورد هواپیماها با ساختمان ها داشته باشد، نه در کنتیکت، نه در کارولینا، در وسط نیو یورک! ، و تو آزادی بپرسی چه شد که این شد؟ نه! تو آزادی بپرسی اگر هلوکاست آشویتس سوزاندان تلفات طاعون نبود، و most-documented واقعه تاریخی بشریت بود، پس چرا پرسش و تحقیق درباره آن جرم زندان دارد؟ تو آزاد نیستی بپرسی آن مدارک علمی ای که اثبات می کند 10% جمیعت همه انسان های زمین همجنسباز هستند، کجا هستند. تو آزاد نیستی بپرسی پرتستان ها را چه کسی ساخت، تو آزاد نیستی بپرسی چرا آفریقا این گونه است، با ثروتی چندین برابر امریکا و اروپا، تو آزاد نیستی بپرسی چرا امریکا برای زنان عربستانی شناسنامه و رانندگی نمی خواهد، تو آزاد نیستی بپرسی بینظیر بوتو را که کشت، تو آزاد نیستی بپرسی بن لادن اگر هست پس کو، تو آزاد نیستی بپرسی ، تو آزاد هستی که بازی کنی، نقشی را که بانکداران و رسانه هایشان برای تو نوشته اند، حقوق بشری که سناریو باشد، حقوق «بشر» نیست.
آزادی؟ باشد، هستیم تا پای جان، هیچ اشکالی ندارد، ولی! آزادی از سانسور، آزادی از نفرت، آزادی از پلیدی، نه آزادی از مغز، نه آزادی از آمار، نه آزادی از شعور، نه آزادی از منطق، نه آزادی از اخلاق، نه آزادی از وجدان، که اگر باشد، نیستیم، خیلی هم اشکال دارد، اسمش هم بی بند و باری است.
استقلال رسانه ها؟ باشد، هستیم، هیچ اشکالی هم ندارد. این رسانه ها را ساختند برای اینکه سیم ها مردم را به هم نزدیکتر کنند، گوشی را برداری با ده شهر آنورتر صحبت کنی، ولی چند وقت که گذشت سرمایه داران آمدند رسانه های بزرگ زدند، مردم را به خواست خودشان از هم دور و نزدیک کردند، اگر استقلال رسانه ها از اینها باشد، خوب است، هستیم، خیلی هم زیاد، مانند همین اینترنت، که می گذارد من درباره مافیای جهانی قدرت بنویسم، چند نفر بخوانند، مغزشان به کار کردن بیافتد. این خوب است (: اینترنت بیشتر، زندگی بهتر
از نوشته های منطقی تون ممنون. هر چند جاهایی باهاتون اختلاف نظر دارم ولی از خوندن نوشته های منطقی و روونتون لذت می برم
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه!……………………….
…………………………………!
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان…
آقا اجازه! خسته‌ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! پنجره‌ها سنگ گشته‌اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه! باز به من طعنه می‌زنند
عاشق ندیده‌های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می‌کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود
«آدم» نمی‌شویم! بیا: ماجرای «سیب»!
باشد! سکوت می‌کنم اما خودت ببین … !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ….
دوست گرامی سلام
ورود وبلاگ شما به مرحله نهایی مسابقه بین‌المللی دویچه وله را تبریک می‌گوییم و برایتان آرزوی موفقیت داریم.
اطلاعات بیشتر در این لینک و در صورت تمایل می‌توانید به خوانندگان خود اطلاع رسانی کنید.
با مهر
محمود صالحی
دویچه وله
http://thebobs.com/persian/category/2012/best-blog-persian-2012/