حمله کماندو های اسراییلی به کشتی های کمک رسان برای نوار غزه

اسراییل با این حرکت جنایتکارانه امروز دوباره خود را داوطلبانه به انزوای جهانی کشاند. به هر سو در رسانه های جهان می نگری، واکنش تنفرآمیز می بینی. حتی رسانه های آلمان که به خاطر تاریخ سیاه جنگ جهانی دوم از دید من در رابطه با هر چه که به اسراییل مربوط شود، جزو «بزدل ترین» رسانه ها هستند، قلم به انتقاد شدید برداشته اند. چه شده است؟ کماندوهای اسراییلی به چند کشتی ترکیه که کمک های انسانی و مواد غذایی برای نوار غزه می بردند، حمله کردند و 15 نفر را کشتند. این کشتی ها فعالان صلح از کشورهای مختلف و از جمله دو نماینده حزب چپ پارلمان آلمان را به همراه داشتند. فیلم های منتشر شده نشان می دهند که اسراییلی ها به سرنشینان کشتی تیراندازی می کنند و آنها با میله و چوب و هر چه در دستشان بود، از خود دفاع می کند. شرم و ننگ بر آن سرباز و آن نظامی که این گونه می جنگد.

اسراییل عادت کرده است که برای پیش برد هدف های خود به غیرنظامی ها و مردم عادی حمله کند و چه کثیف است این سیاست از سوی حکومتی که خود هنوز باج کشتار یهودیان را همه جانبه از آلمانی ها می گیرد. تاکنون غیرنظامی های فلسطینی هدف بودند و اکنون نویت دیگران است و از هدف قرار دادن غیرنظامی های بی دفاع ترک  و اروپایی و حتی نماینده پارلمان آلمان نیز ابایی ندارند.

چه اهمیتی دارد اینها برای مشتی بنیادگرا که پایه های اخلاقی شان ریشه در عصر حجر دارد؟ حال چه بنیادگراهای اسراییلی باشند با دولت کنونی نتانیاهو، چه در آن سو در نوار غزه، بنیادگراهای حماس که تنها به قدرت می اندیشند و تنها چیزی که برایشان کوچک ترین اهمیتی ندارد، مردم زندانی شده نوار غزه و آرمان حکومت آزاد فلسطینی است؟ هیچ تفاوتی ندارند این دو با یکدیگر. برای هیچ یک نه دمکراسی اهمیت دارد نه حقوق بشر، نه صلح جهانی و نه هیچ چیز دیگر. تنها دید کور ضدبشری عصر حجر اهمیت دارد؛ در این سو گسترش سرزمین های اسراییلی و سرکوب فلسطینی ها، محاصره نوار غزه و تمام اقدامات بی نتیجه و بی فایده به بهای زندگی مردم اسراییل در وحشت دایمی و شرایط جنگی و در آن سو نفرت کور حماس و حزب الله و حامیان شان، هر کدام با هدف های ویژه گروهی و حزبی خود تنها مردم فلسطین را قربانی کرده اند و همواره خود را پشت آنها مخفی کرده اند. اکنون آن یکی باند بنیادگرا، حماس، دست به مظلوم نمایی خواهد زد.

اما مردم اسراییل (همه آنها) در مقایسه با مردم فلسطین و دیگر کشورهای منطقه مسئولیت ویژه ای در این جنایت ها دارند. در اسراییل دمکراسی حاکم است. شما این جانیان را در انتخابات آزاد (هر چند در شرایطی دشوار) انتخاب کرده اید و مسئول انتخاب خود هستید. این مسئولیت شما در دمکراسی است. در دمکراسی حق و مسئولیت در کنار یکدیگر هستند و این نیست که روزی بروید رای دهید و پس از آن به خانه روید تا چهار یا پنج سال بعد. تمام کسانی که در انتخاب دولت کنونی اسراییل و ترکیب پارلمان رای مثبت داده اند، مسئولیت اخلاقی دارند. از کشورهای دیگر منطقه، چه کشورهای عربی و یا ایران چندان انتظاری نمی رود، چرا که آنها کمابیش هر کدام آنها تیول شخصی مشتی شیخ فئودال مسلک، رییس جمهورهای ابدی و ولایت فقیه امام زمانی هستند و نه دمکراسی مردمی.

در خاورمیانه بشریت و انسان های آزاده گروگان بنیادگراها شده اند.

دیگر نوشته ها در این زمینه:

جنگ غزه، جنایت دو طرف و بی عقلی تاریخی خاورمیانه ای ها

کاوبوی کلاه سفید، کاوبوی کلاه سیاه

– باز هم جنگ در فلسطین، داستان های تکراری و کاسه های داغ تر از آش ایرانی

حمایت از غزه به سبک ایرانی

جنایت و بلاهت از نوع اسراییلی

«مویه بر کشته‌های غزه»

این نوشته را از رادیو فردا می آورم که عبدالوهاب مددب، شاعر، مقاله‌نويس و فيلسوف تونسی درروزنامه آلمانی فرانکفورته روندشاو و روزنامه فرانسوی لوموند منتشر کرده است. بهتر از این نمی شد آن چه این روزها گذشته است را بیان کرد.

=======================================================

روزنامه آلمانی فرانکفورته روندشاو و روزنامه فرانسوی لوموند مطلبی را از عبدالوهاب مددب، شاعر، مقاله‌نويس و فيلسوف تونسی، منتشر کرده‌اند که از گفتار رادیویی او در برنامه هفتگی‌اش در راديو Medi-۱ اقتباس شده است.

  • این مطلب، بدون اظهار نظر در باره محتوای آن، صرفا از آن رو ترجمه و در وب‌سایت رادیو فردا منتشر می‌شود که بازتاب دهنده یکی از نگاه‌های موجود در میان مسلمانان به بحران اخیر غزه است.

«سال نو شد؛ با غم و ماتم. با ماتم و غم رويدادهای غزه، رويدادهايی که نشان‌دهنده شرم‌آورترين وجوه بشری است. در برابر چشمانم سر بر می‌آورد با تمامی عريانی‌اش، بيزاری و انزجار مطلق از آنچه بشر قادر به انجام آن است.

انزجار از کسانی که خود را به گونه‌ای تحمل‌ناپذير «قربانی» می‌خوانند.

انزجار از آنانی که از جنگ الکترونيکی و انتزاع آن به گونه‌ای بهره می‌گيرند که جنگ‌افروزان را از گناه مرگ و نيستی که در همه جا می‌گسترانند، تبرئه کنند.

انزجار و نفرت از خودِ اين جنگ، که بررغم گزافه‌ و مبالغه در دقت و ظرافت هدف‌گيری‌ها، پيوسته کودکان و بی‌گناهان در شمار قربانيان‌ آن است.

نفرت و انزجار از حماس، که با اعمال تحريک‌آميز بسيارش آتش‌بس را نقض کرد، با آتش‌بازی راکت‌های بی‌قدرت و بی‌ارزش خود تنها آسيب حداقلی به بار آورد. حماس می‌دانست که اين آتش‌بازی به تلافی و انتقامی وحشتناک منتهی می‌شود، اما هيچ هوشياری و دورانديشی به کار نبست: در همان نخستين روز جنگ، مدرسه پليس حماس برای ۱۵۰ کارآموز خود جشن فارغ‌التحصيلی بر پا کرده بود. بدين ترتيب دشمن به سور خوشامدگويی خود نشست: حمله موشکی که ۶۰ نفر از ۱۵۰ کارآموز را به کام مرگ کشاند.

انزجار و نفرت از اسرائيل که راکت‌های مضحک و احمقانه حماس را بهانه تلافی وانتقام وحشيانه خود کرد. پيشرفته‌ترين فناوری‌ها صرف نابودی دشمنی شد که ابزارهای جنگی‌اش ابتدايی است.عامدانه می‌گويم که آتش‌بازی حماس مضحک بود و ابتدايی و احمقانه که عدد و رقم‌ها خود گويا است: در چند سال گذشته هزاران راکت حماس که به اسرائيل آتش شد ثمری نداشت جز يک کشته و چيزی حدود ۲۰ زخمی.

و من اينجا خود، آلوده اين نفرت و انزجار شده‌ام که می‌بينم دليل‌آوری‌ام همراه با بهره‌گيری از اين عدد و رقم‌های موحش و هولناک است.

نفرت و انزجار بر گفتار نصرالله که به مصر ناسزا می‌گويد که گذرگاه رفح را نگشود، که اگر می‌کرد صحرای سينا به اردوگاه آوارگان فلسطينی بدل می‌شد و صحنه نبرد گسترده‌تر.

انزجار و نفرت دوباره از نصرالله که در نطق‌های آتشين خود پس از شروع عمليات زمينی، از اعضاء حماس می‌خواهد  که برای دست يافتن به «پيروزی الهی» هر چه ممکن است از سربازهای يهودی بکشند. لابد از نوع پيروزی کاذب و ساختگی که منجر به ويرانی لبنان در سال ۲۰۰۶ شد، و خود «خدايی‌اش» خواند.

انزجار و نفرت بر کشورهای عربی ـ مصر، عربستان سعودی، امارات ـ که گروه‌های پزشکی خود را به رفح اعزام کردند تا زخمی‌های فلسطينی را بين خود تقسيم‌ کنند، تا جبرانی باشد بر عجز و ناتوانی‌شان، تا بدون آنکه تلاش چندانی به خرج داده باشند، وجدانی آسوده برای خود دست و پا کنند.»

جنگ غزه، جنایت دو طرف و بی عقلی تاریخی خاورمیانه ای ها

در نوشته پیشین گفته بودم که در درگیری میان فلسطینی ها و اسراییل، دیگر سالهاست که بی گناه کامل و مقصر کامل وجود ندارد. دیروز که اسراییل یک مدرسه سازمان ملل را در غزه هدف حملات موشکی قرار داد، آشکار شد که البته در این درگیری، بی گناه کامل و مقصر کامل وجود دارد اما نه با تقسیم بندی فلسطینی-اسراییلی. بی گناه مادری است که با کودک 5 ساله اش در یک مرکز خرید در حیفا یا اورشلیم هدف بمب گذار انتحاری جاهل قرار می گیرد و بی گناه کودکی است که در مدرسه هدف موشک های هدایت شونده اسراییلی قرار می گیرد. (عکس نیو یورک تایمز در اینجا)

آلمانی ها جمله ای دارند که می گوید: «با توپ به گنجشک شلیک نمی کنند.» و این آن کاری است که اسراییل دارد انجام می دهد.  آنها در پاسخ به موشک پرانی های حماس (که البته نام موشک بر این فشفشه ها جدا اغراق آمیز است)، موشک های مدرن هدایت شونده  به داخل منطقه مسکونی در غزه می فرستد. اگر فشفشه های حماس بدون هیچ گونه هدف گیری تنها دیواری را در  جایی خراب می کنند، اسراییل در پاسخ، مدرسه، بیمارستان و ساختمان مسکونی را هدف قرار می دهد. اگر حماس بدون هدف گیری و الابختکی تنها چهار شهروند اسراییل را کشته است، اسراییل تاکنون هشتصد نفر را کشته که نیمی از آنها مردم بی دفاع بوده اند. نه حماس و نه رهبران کنونی اسراییل که مسئول این جنگ هستند، هیچ کدام از اخلاق و تمدن بویی نبرده اند. تبلیغات ارتش اسراییل سایت یوتیوب را پر کرده است از فیلم برداری های هوایی که افراد حماس چگونه موشک ها را پشت وانت و کامیون بار می زنند، به جایی چون مدرسه، مسجد و مدرسه می برند، از آنجا شلیک می کنند و فرار می کنند.  اینجا را ببینید یا اینجا و اینجا و بسیار دیگر که در واقع ارتش اسراییل با این فبلم ها می خواهد با این تبلیغات نشاان دهد که چقدر پیش رفته است و چقدر می تواند با دقت هر هدفی را بزند. اما همین فیلم ها خود اثبات این است که در آن لحظه که موشک های اسراییلی خانه ای یا مدرسه های را نابود می کنند، افراد حماس دیگر در آنجا نیستند. سوالی که پیش می اید این است: آیا اسراییلی ها با کشتن آگاهانه غیرنظامیان می خواهند مردم را بر علیه حماس بشورانند؟ من نمی دانم، ولی چه گمان کثیفی است این اندیشه! البته این را می دانم که استراتژیست های نظامی چند دهه است که به این نتیجه رسیده اند که می شود با کشتن آگاهانه مردم غیرنظامی دولت حاکم را زیر فشار نهاد. بر علیه این استراتژی ضدبشری که به کار گرفته می شود، کلی نمونه وجود دارد: نه جنگ شهرها در جنگ ایران و عراق، نه بمباران بغداد در جنگ نخست آمریکا با عراق و نه جنگ دوم، نه بمباران شهرهای ویتنام از سوی آمریکا و نه حتی بمباران شهرهای آلمان در جنگ جهانی دوم و بسیار نمونه های دیگر، هیچ کدام باعث شورش مردم این کشورها بر علیه دولت خود نشدند.

مقصر امروز حماس است که مردم غزه را گروگان گرفته است؛ مشتی مرتجع جنایتکار که خود با پول و سلاح و حمایت اسراییلی 20 سال پیش در مقابله با سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) رشد کردند و برایشان جان مردم در غزه تنها ارزشی که دارد این است که هر چه کشته بیشتر، حماس برنده تر. اکنون که اسراییل وارد غزه شده، همه شان سوراخ موش را جسته اند و یا از ویلایشان در دمشق رجز می خوانند. همان هایی که همین سه روز پیش شعار می دادند که غزه را به گورستان سربازان اسراییلی تبدیل می کنیم، اکنون همه دست به دامن مصر و دیگر میانجی گران شده اند که جلوی اسراییل را بگیرید و ما آماده آتش بس هستیم. همان هایی که اگر در فلسطین به قدرت برسند، حکومت طالبانی خواهیم داشت با دردسر های پس از آن؛ همان هایی که تئوری سپر انسانی از مردم غیر نظامی را نخستین بار طرح کرده و  این روزها اجرا می کنند. این است بار اخلاقی آنها که تبلیغات جمهوری اسلامی از آنها به عنوان «مقاومت فلسطین» نام می برد.

مقصر سران اسراییل هستند که هنوز پس از شصت سال این را نفهمیده اند که با ارتش مدرن و اینهمه سلاح و قدرت نظامی هیچ غلطی در مقابل مقاومت دست خالی فلسطینی ها نتوانسته اند بکنند، چه نظامی و چه سیاسی. به عنوان یک دولت، به عنوان یک دمکراسی جاافتاده خاورمیانه همواره از دیدگاه اخلاقی باخته اند، چون خود اخلاق نداشته اند ، مرز قرمز نمی شناسند و آن اخلاقی را قبول داشته اند که برای خودشان باشد. یادمان نرفته آن عکس معروف بی بی سی را، که سرباز اسراییلی را نشان می داد که با قنداق تفنگ روی دست پسربچه سنگ پران فلسطینی می کوبید. یادمان نرفته عکس آن پدر فلسطینی را، که فرزند خود را در آغوش گرفته بود و هدف گلوله های اسراییلی قرار گرفت. از این عکس ها بسیار است. حال ارتش اسراییل چه درسی گرفته؟ این که ورود خبرنگاران آزاد و مستقل را به غزه ممنوع کند تا دیگر از این عکس ها منتشر نشود. اوج بلاهت و حماقت! گویا افکار عمومی جهان را می شود این گونه از حقیقت منحرف کرد. نتیجه این می شود که هر گزارشی که از غزه می رسد، یک سویه و تحریف شده و به نفع حماس است. اسراییلی ها از جنگ 2006 در لبنان درس نگرفتند که از دید تبلیغاتی جنگ را کامل باختند و حزب الله از دید سیاسی پیروز بیرون آمد، همان اسراییلی هایی که آن زمان می گفتند که تا نابودی کامل حزب الله از لبنان بیرون نخواهند رفت. آنها با این همه سلاح مدرن هنوز ذهنشان عقب مانده است که جنگ را در دنیای امروز در عرصه تبلیغات و رسانه ها باید برنده بود و بدون آن پیروزی نظامی بی رنگ است که آن جنگ 33 روزه در لبنان بود. اکنون که گمان می کنند که هر چه بیشتر از مردم غیرنظامی بکشند، مردم از حماس بیزارتر خواهند شد، دستاوردشان نفرت بیشتر است و زایش سربازان بیشتر برای تندروهای فلسطینی و حماس. آن مادر فلسطینی که پنج فرزند خود را یک جا از دست داده را هرگز نمی توانید روزی دیگر دست دوستی به سویش دراز کنید. حماس زاده بحران و جنگ است. در شرایط صلح و آرامش، گروه هایی چون حماس خود به خود از بین می روند، کما اینکه تا همین دو هفته پیش این گونه بود و حماس شانسی برای برنده شدن در یک انتخابات آزاد بعدی را نداشت. ارزیابی هایی وجود دارند بر این اساس که حماس با آگاهی از همین مساله که اگر بحرانی نباشد، آنها نیز از بین خواهند رفت، پس از پایان آتش بس موشک پراکنی را آغاز کردند. این را «استراتژیست» های اسراییلی احمق تر از حماس هنوز درک نکرده اند. حال بنشینید و رشد بیشتر حماس و جهاد اسلامی و گروه های این چنینی را در آینده ببینید.

مقصر سران اسراییل هستند که گمان می برند که برای پیروزی در انتخابات فوریه در اسراییل به این جنگ نیاز دارند. مقصر خانم لیونی است که با ورود به دنیای مردانه سیاست چون بسیاری از دیگر زنان رهبر سیاسی جهان گمان می برد که باید قدرت و خشونت نشان دهد تا در عرصه مردانه سیاست پذیرفته شود. غافل از آن که مرتجعان یهودی کشورش که رانندگی زنان را هم نمی پذیرند، او را به عنوان رهبر اسراییل هرگز نخواهند پذیرفت. مگر آن که رایشان نرسد. تاکنون که در این جنگ اهود براک و تندروها برنده هستند.

مقصر رهبران هوچی جمهوری اسلامی هستند که حماس را با دلارهای نفتی سرپا نگاه داشته اند و جنگ خود را با اسراییل در آنجا پیش می برند. تبلیغاتشان در داخل کشور نیز سر به فلک کشیده که گویا آنها تنها حامیان واقعی غزه و فلسطین هستند و جهان سکوت کرده است. در حالی که فلسطینی ها از جمهوری اسلامی و اسراییل با هم به عنوان دشمنان مردم فلسطین نام می برند. همین چند روز پیش بود که زخمی های فلسطینی را در تهران تحت معالجه قرار داده بودند و یکی از آنها گفته بود: به من خون شیعه نزنید که نجس است.

مشتی ابله رفتند در فرودگاه مهرآباد بست نشستند که ما را به غزه بفرستید. ابله تر از آنها رفتند در حمایت از مردم غزه قله دماوند را فتح کنند. همه شان مشتی خالی بند هوچی پر سروصدا بودند. نه حکومت حاضر است آنها را بفرستد و نه آنها خواهند رفت اگر جدی شود. تاکنون شنیده اید که داوطلبان ایرانی در جایی از این جهان در جبهه ای بجنگند؟ مگر نداشتیم جبهه هایی که مسلمانان در یک سو بودند و کمک نیاز داشتند؟ آیا شنیده اید که ایرانیان داوطلبانه در بوسنی، در کوزوو یا از همه نزدیک تر در چچن (در چند صد کیلومتری مرز خودمان) بجنگند؟ مگر روسیه مردم چچن را صد برابر بدتر از اسراییل سرکوب نکرد و کشتار نکرد؟ آیا یک کلمه از سران حکومت ایران شنیدید؟ آیا یک تظاهرات دیدید و آیا این بچه بسیجی ها حتی یک بار جایی جمع شدند که اقدامی انجام دهند؟ در حالی که چچن ها ایرانی الاصل هستند و اتفاقا عاشق فرهنگ ایرانی. در حالی که حماس از شیعه ها ی ایرانی نفرت دارد. این خالی بندهای هوچی دروغگو، ریاکار و فریبکار در جایی نخواهند جنگید. به قول خودشان و رهبرانشان همبستگی شان نمادین است. دیدید که پس از بست نشستن در فرودگاه و کلی شلوغ بازی از یکدیگر تشکر کردند و به خانه های گرم و نرمشان رفتند. هم چون همان هایی که گفتند که در همبستگی با مردم غزه به فتح قله دماوند خواهند رفت (اینجا).

* * *

خاورمیانه مشکلش با خودش است. در خاورمیانه کسی چون نلسون ماندلا یا واتسلاو هاول نداریم. مشتی آدمهای کمابیش جاهل، کم عقل و احساساتی قدرت را در دست دارند که دیدشان تا نوک دماغشان است و عقلشان اگر هم کار کند، برای همان روز کار می کند و فردا روزی است از نو. شصت سال است به جان هم افتاده اند و هیچ کدام یک سانتیمتر پیش روی نکرده اند و با این همه هنوز به این نتیجه نرسیده اند که پس از شصت سال باید اندیشید که ما شاید راه را اشتباه می رویم که هیچ نتیجه ای نمی گیریم. اگر رهبرانی هم بودند چون انور سادات یا اسحاق رابین که  مصلحت را دریافتند و گامی اساسی برداشتند، هر دو از سوی مرتجعان عرب و اسراییلی مورد سوء قصد قرار گرفته و صدایشان خاموش شد. دیگر رهبران نگاهشان به حساب بانکی، قدرت و افکار جاهلیت است. ویژگی خاورمیانه همواره در این بوده که رهبران هوچی و مرتجع سالهای دراز حکومت می کنند و رهبران روشن، عاقل و دانا عمرشان کوتاه است، چون یک شهاب. این است ویژگی خاورمیانه به دور از عقلانیت و غرق در جهل تاریخی و در حاکمیت رگ برافروخته گردن!

همین الان شنیدم که از جنوب لبنان موشک های کاتیوشا به مناطق مسکونی در شمال اسراییل پرتاب شده اند. داستان جهالت ادامه دارد.

در همین زمینه:

کاوبوی کلاه سفید، کاوبوی کلاه سیاه

باز هم جنگ در فلسطین، داستان های تکراری و کاسه های داغ تر از آش ایرانی

هیلاری کلینتون و دنیای مردانه سیاست

احمدی نژاد و روح انسان خاورمیانه ای

جنایت و بلاهت از نوع اسراییلی

این عکس را در نیویورک تایمز دیروز دیدم. اینجا مدرسه سازمان ملل متحد در غزه پس از حمله ارتش اسراییل است.

un-school-attacked-in-ghaza1هر بهانه ای و توضیحی می خواهید داشته باشید. این را نمی توانید با هیچ چیز در قرن بیست و یکم توضیح دهید. این را هیچ کس نمی توان توجیه کند مگر آن که بویی از انسانیت و تمدن نبرده باشد. مسئول این کار مرتجعان و جانیان حماس و دولت و ارتش اسراییل و حامیان این سوی و آن سوی آنها هستند.

در همین زمینه:

جنگ غزه، جنایت دو طرف و بی عقلی تاریخی خاورمیانه ای ها

باز هم جنگ در فلسطین، داستان های تکراری و کاسه های داغ تر از آش ایرانی

کاوبوی کلاه سفید، کاوبوی کلاه سیاه

هیلاری کلینتون و دنیای مردانه سیاست

احمدی نژاد و روح انسان خاورمیانه ای

حمایت از غزه به سبک ایرانی

هی میان اینجا می نویسن که چرا از ایرانی ها بد می نویسی، چرا میگی رستوران های تهران همشون بدن، چرا این چرا آن! حالا من اصلا معتقد نیستم که از کسی بد می نویسم. من چیزایی رو می نویسم و بعضی ها به جای این که به اون چیزا بپردازن که درسته یا غلطه، به جای نقد و نشون دادن درستش، مغلطه می کنن که: چرا همش بد می نویسی. خودشون جمع می بندن، به پای من می نویسن و نقدش می کنن که جمع بستن بده.

امروز داشتم فکر می کردم که آیا چیزی بوده که می شد بهتر نوشت  یا نه تا این قدر به این ملت برنخوره که آی کیوش از همه دنیا بالاتره، کلی دانشمند توی ناسا داره و بنیان گزار هر چی چیز خوب در دنیا بوده و عادت داره خودش از خودش تمجید کنه که به به ما چقدر خوبیم و قدرت انتقاد شنیدن نداره. ولی آخه نمی ذارن که! تا اومدم فکر کنم که یه چیز خوب بنویسم، اینو دیدم:

کوهنوردان قمی برای اولین بار دماوند را در زمستان و در جهت حمایت از ‏مردم بی دفاع غزه فتح خواهند کرد. ‏

آخه  یکی از اینایی که اعتقاد به هوش وافر ایرونی داره بیاد بگه که  فتح قله دماوند برای همدردی و حمایت از مردم غزه یعنی چی! شاید هم می خوان خودشونو از اون بالا بندازن پایین تا در راه غزه شهید بشن. آخه حضرت آقا گفتن هر کس در این راه کشته بشه، شهیده.

ببینین طرف چی گفته: سرپرست تیم کوهنوردی آسوفراز آریا گفت: کوهنوردان قمی برای اولین بار دماوند را در زمستان و در جهت حمایت از ‏مردم بی دفاع غزه فتح خواهند کرد. ‏فریبرز الفتی در گفتگو با خبرنگار مهر در قم با ذکر این مطلب که مؤسسه و گروه کوهنوردی آسوفر‌از آریا برای اولین بار قصد فتح ‌قله ‏دماوند را در زمستان دارد، گفت: این صعود با توجه به ویژگی‌های منحصر به فردش با هدف دفاع از مقاومت تاریخی مردم مظلوم غزه و ‏اعلام انزجار از جنایات رژیم صهیونیستی و آمریکا توسط این مؤسسه انجام خواهد شد. ‏(اینجا)

یعنی قم اینقدر از سطح دریا بلندتره که به مغز بعضیا اکسیجن خوب نمی رسه؟ من که گمان کنم وقتی دارن قله دماوند رو فتح می کنن، این سرود انقلابی فلسطین رو خواهند خوند:

«ای کوه سپید پای در بند،

ای قاتل غزه، ای دماوند

از سیم به سر یکی کله خود،

پدری ازت در آرم با کمربند

…»

(با پوزش از روح ملک الشعرای بهار)

دیشب هم اینو دیده بودم:

دانشجويان، باغ قلهک انگليس را تسخير کردند (اولتيماتوم 24 ساعته به دولت مصر براي عذرخواهی)

یکي از دانشجوياني که وارد سفارت انگلستان شده و هم اينک در آنجا مستقر است، به خبرنگار ما گفت: ما حدود 40 نفر هستيم و اکنون دانشجويان در حال قرائت زيارت عاشورا هستند.شيشه هاي خانه سفير انگليس در باغ قلهک شکسته شده و دانشجويان قصد دارند اطلاعيه هاي خود را در بخشهاي ديگر سفارت اصلي انگلستان در تهران پخش کنند. (همانجا)

ارتباط هوشمندانه رو داشته باشین: باغ سفارت انگلیس –زیارت عاشورا – شیشه های خانه سفیر انگلیس – سفارت انگلیس – دولت انگلیس – ؟؟ – دولت مصر – ؟؟ – شاید شیشه های خانه حسنی مبارک – تشکیلات خودگردان فلسطین – شاید شیشه های خانه محمود عباس – ؟؟ – حماس – اسراییل – شیشه های خانه خانم لیونی

اونجاهایی که ؟؟ اومده یعنی دو تا علامت سوال. یعنی عقلم نرسید.

بعدش هم این: اساتيد و پزشكان بسيجي براي اعزام به غزه ثبت‌نام كردند

و این: برخي از نمايندگان مجلس امروز به تحصن‌كنندگان مي‌پيوندند

و این: ما را بفرستید غزه

و این: تحصن دانشجویی در فرودگاه مهرآباد

به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس، صادق شهبازي دبير جنبش عدالتخواه دانشجويي در جمع دانشجويان متحصن در فرودگاه مهرآباد گفت: «دانشجويان پيشگام همه مدعيان حقوق بشر و همه مدعيان مسلماني در ايام امتحانات از درس و امتحانات خود گذشته‌اند، كفن‌پوش در نقطه رهايي جمع شده‌اند و فرياد مي‌زنند «يا قدس اننا قادمون». وي با بيان اينكه ما در فرودگاه مهرآباد به عنوان مرز هوايي ايستاده‌ايم و مي‌خواهيم با لبيك به پيام مقام معظم رهبري براي دفاع از مردم غزه اعزام شويم، افزود: ايشان فرموده‌اند همه مومنان بايد به دفاع از مردم غزه و زنان و كودكان بي‌گناه برخيزند و هركس در اين راه كشته شود، شهيد است. اين فعال دانشجويي اضافه‌كرد: امروز مي‌خواهيم تفاوت اسلام ناب و اسلام آمريكايي را مشخص كنيم و به دولت‌هاي سازشكار عربي از طرف دانشجويان به عنوان نخبگان ملت‌ها اعلام كنيم كه ما از سازش بيزاريم«.

«نخبگان ملت ها» رو توجه کردین؟ ببینیم چند تا از این خالی بندا به اسراییل میرن. حالا اینا اقلا می خوان برن بجنگن. هر چند که فرودگاهو اشتباهی رفتن و باید به فرودگاه امام می رفتن. ولی خوب به قول یکی از این بدخواهان، مهرآباد نزدیک شهره و بعدش هم زود می شه رفت خونه.

این یکیو هم داشته باشین، هر چند که قدیمیه. ولی تو این مملکت چیزای قدیمی و باستانی هیچ وقت تاریخشون نمی گذره و همیشه رو مد هستن. اینه که اینو هم میشه نشون داد:

خلبان اسراییلی در فرودگاه مهراباد

«دیروز یک هواپیما متعلق به خطوط هموایی ترکیه که ا عازم بمبی بود به علت اشکال فنی ، در فرودگاه مهراباد فرود اومد و مسئولین فرودگاه ، تنها مسافر اسراییلی این هواپیما را و تحویل گرفتند و بهش کادو دادند خبرش و اینجا بخونید . جالب اینجاست که این مسافر سی و دو ساله به خلبان پرواز گفته که از ترس جونم از هواپیما بیرون نیومدم اما ایرانی ها واقعا با من مهربون بودند و من و به دیدن تهران دعوت کردن ، گفته : منم هم اونها رو به دیدن اسراییل دعوت کردم

من که نفهمیدم طرف مسافر بوده یا خلبان. مهم هم نیست، آخه دقت خبری ایرانی درش به کار رفته. ولی چقدر خوبه آدم صهیونیست باشه و بیاد ایران مهمونی. اینا چرا وقتی با دشمن روبرو می شن اینقدر بهشون می رسن؟ پارسال یادتونه سربازای انگلیسی رو به جرم جاسوسی گرفتن بردن تو بهترین هتل، میز پینگ پونگ بهشون دادن بعدشم یکی یک دست کت و شلوار دوخت خیاط احمدی نژاد بهشون دادن؟ خوش به حال هر چه دشمن ایناست!

دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه. روانمون شاد شد واسه امروز!

در همین زمینه: باز هم جنگ در فلسطین، داستان های تکراری و کاسه های داغ تر از آش ایرانی

باز هم جنگ در فلسطین، داستان های تکراری و کاسه های داغ تر از آش ایرانی

این روزها که اسراییل از چهار روز پیش حمله نظامی گسترده ای را به نوار غزه و حکومت حماس  آغاز کرده است، نمی شود آن را دور زد و هیچ چیز ننوشت. در باره بحران خاورمیانه نوشتن دشوار است اگر بخواهی همه جانبه بنویسی و چیزی را جا نگذاری وگرنه پای نوشته پر می شود از این که:  یک جانبه دیده ای، طرفداری از این یکی یا آن یکی کرده ای و غیره. ولی به هر حال!

در ایران حکومتیان چون همیشه شروع به تظاهرات سازمان یافته کرده اند و ثبت نام شهادت طلبانه راه انداخته اند. مطبوعات حکومتی پر است از سروصدا و شعار حمایت از حماس و حمله به کشورهای عربی، غرب؛ آمریکا و کل جهان که چرا ساکت نشسته اند. تمام دنیا سازشکار است و تنها حکومت اسلامی ایران یار و یاور قاطع فلسطینیان است. هوچیان دوباره به سروصدا افتاده اند.

چند صد نفر که بیشتر آنها غیرنظامی هستند، تاکنون در نوار غزه کشته شده اند. نمی دانم ادعاهای نظامیان که ما با دقت می زنیم و موشک ما از میان در عبور می کند و درست به هدف می خورد را باور کنیم یا نه. اگر باور کنیم، باید نتیجه بگیریم که اسراییل مردم غیر نظامی را آگاهانه هدف قرار می دهد و این یعنی جنایت علیه بشریت، همان گونه که حماس و دیگر تروریست ها غیر نظامیان و مردم بی گناه را در اسراییل می کشند، با بمب یا موشک.

آنچه هست این است که اسراییل مدتها بود به حماس هشدار می داد که دست از موشک پراکنی به مناطق مسکونی اسراییل بردارد. همین هفته پیش خانم «تزیپی لیونی» باز هم هشدار داد که دست از پرتاب موشک بردارید. تا همین چهار روز پیش هیچ کجا در دنیای عرب یا ایران ندیدم که کسی از حماس بخواهد که موشک پراکنی را متوقف کند. هیچ انتقادی نبود. همه اینهایی که اکنون سر به انتقاد برداشته اند، همگی ساکت بودند . حال، جدا از درگیری تاریخی فلسطینی ها و اسراییل، کدام آدم عاقلی انتظار دارد که بر سر مردمان کشوری 5000 موشک شلیک شود و حکومت آنجا بدون عمل بنشیند. حال این موشک ها خسارتی بزنند یا نزنند. بنابراین محکومیت اسراییل به طور یک جانبه بدون محکوم کردن حماس چیزی نیست جز هوچی گری که این روزها در میان خاور میانه ای ها مد شده است و چه تیپیک است این رفتار برای آنها. حماس که مواجب گیر حکومت اسلامی ایران است، تنها و تنها به منافع حزبی و بنیادگرایانه خود می اندیشد، نه به دمکراسی اعتقاد دارد و نه به منافع مردم فلسطین. گروهی آدم مرتجع، فاسد و تنگ نظر مردم غزه را گروگان گرفته اند و با وجودی که محمود عباس اسماعیل هانیه را برکنار کرده است، حماس مدعی حکومت کامل فلسطین است و خود را نماینده تمام فلسطینی ها می داند. اینها دمکراسی را در صورتی قبول دارند که به نفع آنها باشد و دیگر هیچ. همه چیز را فدا کرده اند، منافع مردم فلسطین، صلح خاورمیانه و زندگی مردم غیرنظامی و امنیت منطقه! حماس در تاریخ خود چیزی جز خشونت، سلاح و بمب به کار نبرده است. هیچ بهایی برای آنها زیاد نبوده است، چه زندگی مردم بی گناه غیرنظامی در اسراییل، در مراکز خرید، اتوبوس، مدرسه یا کافه و دیسکوتک و چه مردم فلسطین که می روند و پشت آنها پنهان شده و از آنها به عنوان سپر انسانی سوء استفاده می کنند.

به اسراییل ایراد می گیرند که چرا به غیرنظامیان حمله کرده است. تاکنون از هیچ یک از این مدعیان منافع فلسطین ندیده ام که به حماس و یا دو سال پیش به حزب الله لبنان ایراد بگیرند که چرا تمام پایگاه های خود، جاهای نظامی و موشک اندازهای خود را در مناطق فشرده مسکونی گذارده اند. کسی به آنها ایراد نمی گیرد که چرا پشت مردم، در کنار مدرسه یا داخل مسجد و بیمارستان پنهان می شوند.

این نیز شوخی روزگار است که حماس ساخته و پرداخته و مورد حمایت وسیع اسراییل در سالهای 1980، اکنون به جان خودشان افتاده است. شاید خیلی ها یادشان نباشد. ولی پیش از آن که بیایید در پای این نوشته کامنت بگذارید، کمی در تاریخ حماس تحقیق کنید. اسراییلی ها حداقل نباید یادشان رفته باشد که آنگاه که تنها با زبان زور با فلسطینی ها سخن می گفتند و از موضع قدرت برخورد می کردند، برای شکستن قدرت سازمان آزادی بخش فلسطین و وحدت یکپارچه گروه های فلسطینی که در این سازمان بودند، به حمایت از گرایش های تندروی مخالف با سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO) پرداختند با این هدف که اتحاد فلسطینی ها را بشکنند. سازمان حماس که در سال 1978 همزمان با انتفاضه راه افتاده بود، مورد حمایت مستقیم و غیر مستقیم مالی و تسلیحاتی اسراییل قرار گرفت. اکنون باید به دولت اسراییل در شکستن اتحاد فلسطینی ها تبریک گفت. تنها یک مشکل کوچک وجود دارد و آن این است که متاسفانه جبهه کمی جا به جا شده است. از دستتان در رفت! حالا تشریف بیاورید و این وضع را جمع بفرمایید.

همانگونه نیز در گذشته به آمریکا، پاکستان و عربستان سعودی تبریک گفتیم که در ایجاد آدمخواران طالبان در برابر اتحاد شوروی  بسیار موفق بودند. در آنجا نیز همان مشکل کوچک به وجود آمد که حالا طالبان به جان آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان افتاده اند.

نه حماس و نه حامیان لبنانی، سوری یا ایرانی آنها می فهمند که مواضع تندروانه آنها نه تنها هیچ کمکی به حل بحران خاورمیانه نمی کند، بلکه بر آن می افزاید. موشک پراکنی احمقانه تنها بهانه به دست تندروها و بنیادگرایان اسراییلی چون حزب شاس و دیگر مرتجعان مذهبی می دهد که در آنجا نیز خرد را قربانی کنند و خود را به قدرت برسانند. چه عجیب است که فلسطینی ها درس نمی گیرند و نمی فهمند که همین کارهایشان در گذشته باعث شد که جنایتکاری چون آریل شارون، قصاب صبرا و شتیلا که خود را یک «نازی» می خواند و اکنون به یک گیاه تبدیل شده است، به حکومت اسراییل برسد. به راستی فلسطینی ها کسی چون او را در حکومت اسراییل لازم دارند؟

چند ماه پیش که در عربستان سعودی بودم، به یکی از مهندسان فلسطینی مقیم اردن که با حرارت از فلسطین سخن می راند که ما تا آخرین نفس برای آزادی فلسطین خواهیم جنگید، گفتم: ببین! کسی نمی گوید نجنگید! ولی شصت سال است دارید از این حرفها می زنید و شصت سال است که حتی یک سانتیمتر نتوانسته اید به دست بیاورید و کلی هم باخته اید. فکر نمی کنی که پس از شصت سال بهتر است کمی انتقادی فکر کنید که شاید در جایی دارید اشتباه می کنید؟ شاید روشتان اشتباه است. آخر مگر می شود که کسی شصت سال درجا بزند و باز هم حرفش همانها باشد که همیشه می گفت و قدرت یادگیری و انتقاد از خود و تحلیل نداشته باشد؟ هنوز دارید همان شعارهای شصت سال پیش را می دهید. نه پیشرفت علمی کرده اید و نه پیشرفت اقتصادی و نه عقلتان رشد کرده است. تنها دستاوردتان تولید بچه است. 300 هزار نفری که شصت سال پیش رانده شده بودند، اکنون شده اند 3،5 میلیون نفر و همین برای هر راه حل درست و معقولی مشکل درست می کند که چگونه می شود به 3،5 میلیون نفر وارث آن 300 هزار نفر اجازه بازگشت داد. در اسراییل هم عربها گرم تولید مثل هستند و تا امروز %23 جمعیت اسراییل را تشکیل می دهند. در مقابل اسراییل فسقلی محاصره شده در میان شما عربها به تمام پیشرفت های ممکن دست یافته است و حقارت و بدبختی تان را هر روز به رختان می کشد. همین شما فلسطینی ها هزار هزار هر روز لب مرز با اسراییل ایستاده اید و می خواهید برای کار به آنجا بروید. چند نفر از مردم فلسطین محل کارشان در اسراییل است و هر روز از مرز رد می شوند و هر گاه که مرز را اسراییل به دلیلی می بندد می شنویم که هزار هزار نتوانسته اند سر کار خود حاضر شوند؟

چیزی زیادی نگفت. شاید از روی ادب چیزی نگفت و این که شاید من رییسش بودم. کاری به او ندارم که انسان خوب و وارسته ای است. ولی در رفتار جمعی فلسطینی ها نقش خرد و اندیشه خیلی کمرنگ است. آنها در سیاست جمعی خود نمی فهمند که با این موشک های قراضه درپیتی تنها به جنگ طلبان اسراییلی بهانه می دهند که صدای طرفداران صلح در اسراییل را خاموش سازند و این کارها را که شاهد هستیم، بکنند. «اوری آونری» صدایش به گوش کسی نرسد و هم پالکی های شارون اکنون روی دور باشند.

ایرانی ها را هم داشته باشید: شنیدم که هوچی ها فشار می آورند که فتوا دهند و ما به اسراییل می ریزیم. خواندم که احمد توکلی گفته است که من داوطلب جنگ هستم و می روم. چه جالب! بفرمایید آقای توکلی خالی بند هوچی! بفرمایید به جبهه تا دیگران هم بیایند. گمان کنم اگر همه هوچی های ایرانی هر کدام یک سطل آب بریزند، اسراییل را آب خواهد برد. یادتان هست این جمله مشهور با سطل آب که در رابطه با اعراب گفته می شد؟ این جمله تنها یک اشکال دارد: با یک «اگر» شروع می شود، آن هم از نوع ایرانیش!

قبلا هم نوشته ام که رسانه ای دولتی ایران بر اساس دکترین رسمی تمام اخبار پیرامون فلسطین و اسراییل را تحریف می کنند تا بتوانند احساسات مردم را در جهت سیاست خود هدایت کنند. در جای دیگری هم نوشته بودم که جای تاسف دارد که از رسانه های جمهوری اسلامی از «عملیات شهادت طلبانه» یک «مبارز فلسطینی» بشنوی که خود را در اسراییل منفجر کرده است و «دو صهیونیست» را کشته و به درک واصل کرده است و همان روز در رسانه های آزاد در اروپا بخوانی که انفجار در یک مرکز خرید رخ داده بوده است و دو صهیونیست به درک واصل شده، زن جوان 25 ساله ای به همراه دختر 3-4 ساله اش بوده اند. همین گونه است تقریبا تمام اخباری که رسانه های حکومتی جمهوری اسلامی به مردم ایران ارایه می دهند و ما در جاهای دیگر چیز دیگری می خوانیم و می بینیم.

اگر بخواهم دیدگاه خود را پیرامون بحران خاورمیانه در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که در این درگیری دیگر سال هاست که مقصر کامل و بی گناه کامل وجود ندارد. هیچ راهی به جز پایان درگیری های مسلحانه و مذاکره وجود ندارد. اسراییل اکنون بیش از گذشته فهمیده است که دیگر نمی شود با زبان زور و سرکوب و بمب و کشتار حقوق مردم فلسطین را پایمال کرد. اسراییل نیز شصت سال است با کاربرد هر چیز ممکن، قدرت نظامی، پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیک درجه یک هیچ چیز به دست نیاورده است. اگر فلسطینی ها با کارهای خود در این شصت سال آزگار حتی یک سانتیمتر نیز گیرشان نیامده، اسراییلی ها نیز در این شصت سال آزگار حتی یک ثانیه امنیت نداشته اند. خرد حکم می کند که آنها نیز به این بیاندیشند که هیچ راهی جز سازش و مذاکره ندارند.

سخن تمام، در این بحران کنونی حماس مقصر اصلی این جنگ افروزی است که ابعادش را کسی نمی تواند حدس بزند و امیدوارم که هر چه زودتر خاتمه یابد و گسترش نیابد.

دیدن اینها هم بد نیست:

–          مديران وزارت ارشاد صبح امروز دوشنبه در پايان نشست مشترک معاونت برنامه ريزي و توسعه و مديران کل استاني اين وزارتخانه با صدور بيانيه‌اي براي «جانفشاني و شهادت در راه مقدس دفاع از مردم مظلوم غزه» اعلام آمادگي کردند. اینجا

–          فرم سه گزينه اي طومار آمادگي رزمي، مالي و تبليغي براي جنگ با رژيم صهيونيستي از طريق سايت جامعه روحانيت مبارز براي لبيك به حكم مقام معظم رهبري از تاريخ 9/10/87 به مدت يك هفته فعال شد. اینجا

این فرم این شکلی است:

در پي پيام مقام معظم رهبري و فاجعه غزه براي جنگ با رژيم صهيونيستي اعلام آمادگي كنید:

–          آمادگی  تبلیغی دارم

–          آمادگی رزمی دارم

–          آمادگی مالی دارم

ایلنا:‌دادستاني و قضات دادسراي تهران (سعيد مرتضوی) طي فراخواني از حقوقدانان و قضات آزاده و عدالت‌‏خواه جهان به منظور تلاش در تشکيل دادگاه کيفري بين المللي براي تعقيب و محاکمه سران جنايتکار اسرائیل دعوت کردند.

البته این تنها یک همه پرسی است و ثبت نام نیست پاسخ دادن به آن هیچگونه عواقب و مسئولیتی و ریسکی ندارد. البته گزینه چهارم یادشان رفته:

–        هیچ گونه آمادگی ندارم.

با این وجود ببینیم کی می رود! آقای توکلی بفرمایید! شما اول!

در همین زمینه: حمایت از غزه به سبک ایرانی

قاتل دختر بچه چهارساله و پدر غیرنظامی قهرمان لبنان؟

دیروز اسراییل و لبنان تعدادی از زندانیان و جنازه های کشته شدگان یکدیگر را مبادله کردند. آن چه جالب توجه بود، تفاوت برخورد دو ملت به این مورد بود. در اسراییل مردم برای مرگ دو سرباز مرزی که دو سال پیش از سوی حزب الله ربوده شده بودند، عزاداری کردند و در لبنان (بخشی) از مردم از آزادشدگان چون قهرمانان ملی استقبال کردند. در میان این آزادشدگان «سمیر قنطار» قاتل یک پدر و دختر اسراییلی بود که نزدیک به سی سال در زندان بود. او در شانزده سالگی در نیمه شب پس از درگیری با پلیس به خانه خانواده اسراییلی می رود و پدر 28 ساله و دختر چهار ساله اش را به گروگان می گیرد. در درگیری با پلیس او یک پلیس، سپس پدر خانواده را به قتل می رساند و سرانجام در برابر التماس بچه که شاهد قتل پدرش بود، سر بچه را آنقدر به دیوار می کوبد که بچه می میرد. همسر این پلیس که با کودک دیگرش در گوشه ای مخفی شده بود، برای جلوگیری از سروصدای بچه، در وحشت خود دست خود را جوری روی دهان بچه گذاشته بود که بچه خفه می شود.

اکنون باید این جنایتکار بچه کش و اربابانش را بر صفحه تلویزیون ببینیم که چون قهرمانان ملی جشن گرفته می شوند. حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان که ار سال 2006 مخفی شده بود، به خاطر او از سوراخ موش بیرون آمد و او را در آغوش گرفت و بوسید.

این گونه است که معیارهای اخلاقی این چنان به هم می ریزند که همه چیز واژگونه قلمداد می گردد. این کدام آرمان و هدف است که برای آن می توان یک جوان شانزده ساله را پر از نفرت به جایی می رساند که نه تنها بتواند چنین کارهایی انجام دهد، بلکه اکنون پس از گذشت سی سال نیز کوچکترین ابراز پشیمانی نکند؟

درگیری میان فلسطینیان و اسراییل به جایی رسیده است که دیگر مرزی میان گناهکار و بی گناه وجود ندارد. درگیری است که دو بخش بنیادگرای تندرو در دو سوی با انگیزه ها و هدف های ویژه خود با یکدیگر پیش می برند و قربانی آن مردم در دو سوی هستند. سوال می ماند: مردم لبنان آیا تا این اندازه در این جنگ شصت ساله از دید اخلاقی نزول کرده اید که به چنین قهرمانانی نیاز دارید؟

نگاهی انداختم به سایت های فارسی، انگلیسی و اسپانیایی. منابع فارسی همه از روی یکدیگر نوشته اند و گقته اند سمیر قنطار به خانه یک صهیونیست حمله کرد و او را کشت. تنها «امت نیوز» روشن نوشته است که او گروگان ها را از بین برد. (خوب ایت که جمع بسته است. یادتان هم باشد که از بین بردن همان کشتن است): «او در تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۷۹ در حالی كه تنها شانزده سال داشت به همراه سه تن از اعضای گروه فلسطینی “جبهه خلق برای آزادی فلسطین”(به رهبری «جرج حبش») به نام های ”عبدالمجید اصلان”، “مهنا الموید” و “احمد الابرص” با قایق خود را به سواحل شهرصهیونیست نشین ”نهاریا” در شمال فلسطین اشغالی رسانده و با حمله به یك ماشین پلیس صهیونیستی راننده آن را كشته و سپس به محل اقامت صهیونیستی به نام “هاران” هجوم بردند و او را به همراه یکی از بستگانش ربودند و به ساحل بازگشتند. در همین زمان با نیروهای پلیس مواجه و با آنان درگیر شدند .قنطار پیش از دستگیری، گروگان های خود را از بین برد.» نزول اخلاقی ماکیاولیستی را ببینید. نمی گویند گروگان ها چند ساله بوده اند. نمی گویند غیر نظامی و در خواب بوده اند. همه سایت های خبری معتبر انگلیسی و اسپانیایی ماجرا را دقیق توضیح داده اند اعراب و ایرانیان حامی آنها تا این حد نزول کرده اند که در دشمنی با اسراییل هیچ چارچوب و خط قرمز اخلاقی نمی شناسند و با اندازه کافی خوراک به ان بخش تندروی اسراییلی می  دهند که مظلوم نمایی کند.این یک مشتی انسان از خود بی اختیار بی مغز جانی به اسراییل می فرستد تا خود را در میات مردم بی گناه و در اتوبوس منفجر کند و آن یک به تلافی خانه مردم بی پناه فلسطین و لبنان را بر سرشان خراب می کند.

.این نوشته را به بالاترین بفرستید Balatarin