شباهت های سویس و افغانستان

دوستان من که همیشه به شوخی های من در باره مقایسه سویس و افغانستان می خندند، حواسشان باشد که این دفعه دیگه این شوخی از اون شوخی ها نیست. این همه پرسی که چند روز پیش در سویس انجام شد و در نتیجه آن مردم رای دادند که ساخت مسجد با مناره در سویس ممنوع باشد، مرا به این اندیشه انداخت که سویس با افغانستان جدا چقدر مورد های مشترک دارد.

–          هر دو کشور در میان کوهها هستند.

–          مردم هر دو کشور کوه نشین و بسیار جنگجو هستند.

–          هیج قدرتی تا امروز نتوانسته به مردم این دو کشور مسلط شود. نه رومی ها و انگلیسی ها و فرانسوی ها و آلمانی ها توانستند بر سویس مسلط شوند و نه ایرانی ها و مغول ها و انگلیسی ها و روس ها بر افغانستان. سویسی ها هیچ گاه به هیچ کدام از اصول جنگ «مردانه» و منصفانه و یا «شوالیه گری» که در میان ملت های متمدن اروپایی در جنگ ها مورد توافق بود، اعتقاد نداشتند. هر کس به آنجا حمله می کرد، با چماق و گرز دماری از روزگارش در می آوردند که در تاریخ نوشته می شد و هیچ اصل حقوق بشری یا هر چیز دیگری را رعایت نمی کردند. از شوخی گذشته، دلیل این که گارد محافظت از واتیکان همیشه از سویس بوده و امروز نیز از سویس می آید، همین است.

–          نیروی دریایی سویس در همان بندری پارک شده که نیروی دریایی افغانستان!

–          اگر افغانستان همین چندی پیش با طالبان یک حکومت بنیادگرای دنیای امروز را راه انداخت، سویس این کار را 450 سال پیش در دوران پروتستان ها با حکومت ژان کالوین کرد. در آن سالها موسیقی، رقص، تاتر و هر گونه نمایش و شادی ممنوع بود. پوشیدن لباس رنگی ممنوع بود. خندیدن در مکان های عمومی ممنوع بود و نرفتن به کلیسا مجازات مرگ داشت. زندگی تنها در کار و عبادت خلاصه می شد. این سلفی ها و کالوینیست ها همیشه یک ریشه مشترک داشتند! طالبان هم به پای خران شلوار کرده بودند تا بی ادبی نشود.

–          آخرین کانتون سویس که حق رای به زنان داد، Appenzell بود که در سال 1991 این کار را کرد، با وجودی که اکثریت مردم آنجا بر علیه حق رای به زنان رای داده بودند. ولی خوب، گویا آبروریزیش بیشتر از احترام به رای اکثریت بود.

–          همین چند سال پیش دوباره کارزاری ار سوی برخی از زنان راه افتاد که خواستار پس دادن حق رای خود بودند. البته در برخی از کانتون ها رای دادن اجباری است. آنها می گفتند که ما حوصله نداریم هر یکشنبه برای رای دادن به چیزی پای صندوق برویم.

حالا ببینیم آبروریزی ممنوع بودن ساخت مسجد با مناره چقدر طول می کشد.

کارهایی که از این دو کشور آدم می بیند، آدم را به این فکر می اندازد که آن بالاها در ارتفاعات اکسیژن باید خیلی کم باشد.

در ضمن این حرفهارو زیاد جدی نگیرین که برای فشار خون خوب نیست.

رمضان در خواب بیند اصفهان!

خیلی بیکار بودیم، پایمان را به انتخابات افغانستان هم می کشند. البته در آنجا از شورای نگهبان و رهبر معظم و این چیزها خبری نیست ولی خوب یکی نامزد ریاست جمهوری شده که شبیه سرجوخه آرادان خودمان است. اسمش هست: داکتر رمضان بشردوست!

ایشان در یک سخنرانی فرموده اند که در صورت پيروزي در انتخابات آتي شهرهاي اصفهان ايران و پيشاور پاکستان را فتح خواهند کرد. در ادامه گفته: اگر آمريکايي ها با ما همکاري کنند، پيشاور و اصفهان را بگيريم » نور علي نور» خواهد بود! جالب اینجاست که کسی با چنین عقل و شعوری عضو مجلس نمايندگان و وزير پيشين کابينه حامد کرزي هم بوده است.

سایت الف که حرفهای او را منتشر کرده، از جمله آورده است:

– او در صورت پيروزي يک گروه کماندوي پنج هزار نفري تشکيل مي دهد و در هر نقطه دنيا کسي يک افغان را کشت و يا يک سانتيمتر خاک کشورش را مانند ايران و پاکستان اشغال کرد، اين گروه او را حتي در آسمان هفتم پنهان شده باشد، پيدا و به سزاي عمل اش مي رساند.

– اگر يک سرباز آمريکايي خون افغان ها بريزد براي يک ثانيه آنان را تحمل نخواهد کرد.

– اگر يک ايراني يک افغان را کشت من او را خواهم کشت حتي اگر آن افغان ده ها ايراني را به قتل رسانده باشد!

وبسایت جالبی هم دارد در اینجا. البته در آنجا این حرفها را ننوشته. البته در آنجا همه اش سخن از بشردوستی است.  آرم انتخاباتی اش هم کبوتر سپید صلح و آزادی است.

نمی دانم چرا پیش از نامزدی اسمش را از رمضان به محمود تغییر نداده است. هم می شد میراث دار محمود افغان و هم می شد همفکر سرجوخه آرادان خودمان و هم هاله نورانی به سراغش می آمد. سر هر کاری هم رفته زیاد دوام نیاورده؛ درگیری، اردنگی و سوت به سوی کار بعدی.

خوشم آمد. نمی دانستم اصفهان هم زمانی جزو افغانستان بوده است. سلیقه ات هم که بد نیست. حالا چرا فقط اصفهان را می خواهی؟ یزد و کاشان نه؟ تهران و مشهد چی؟ با پنج هزار کوماندوت تشریف بیاورید.به امید تنفیذ در اصفهان.