دیروز پروفسور ویسهوفر به نامه من پیرامون نوشته اشپیگل در باره کتیبه کوروش و پرسش های من در این مورد پاسخ داد. برگردان نامه را در اینجا می آورم.
=======================
آقای … محترم،
از پیام شما صمیمانه تشکر می کنم. پیش از آن که با دانشجوهای خود به یک سفر علمی بروم، می خواهم امروز به نامه شما پاسخ دهم. نخست اجازه دهید به شما این را بگویم که من با روش همیشگی اشپیگل که مسایل پیچیده را با زبان مناسب آن موضوع بیان نمی کند و آنها را جنجالی وانمود می سازد، موافق نیستم.
من هیچ گونه مصاحبه ای با اشپیگل نداشتم و تنها تلاش کردم در گفتگویی تلفنی مهم ترین اطلاعات را به آنها بدهم. در عین حال نوشته خود را که در سال 1999 پیرامون شاه به عنوان وارث هخامنشیان منتشر کرده بودم، به آقای شولتس دادم. در آنجا (و در عین حال در کتاب خود به نام «ایران باستان») همه چیز را به تفصیل توضیح داده ام، البته در کتاب بدون ارتباط با رویدادهای دوران معاصر. از این رو امروز دیدگاه های خود را برای شما تنها به صورت نکته وار توضیح می دهم:
1) کوروش بنیان گذار نخستین امپراطوری جهانی دوران باستان است که با سیاستی هوشمندانه و با احترام به سنت های ملت های زیر سلطه، اما هم چنین با کاربرد زور (جنگ با شهر های یونانی در غرب آسیای صغیر پس از شورش پکتیا را در نظر گیرید و غیره) جغرافیای سیاسی خاور نزدیک باستان را در سال های 559 و 530 از اساس دگرگون ساخته است. هرچند که همه مردم از این دگرگونی ها سود نبردند.
2) او به یک حکمران ایده آل تبدیل شد چون بخشی از میراثی که سنت های اروپا را شکل داده است، او را این گونه ساخته است:
a. متن های عهد عتیق به خاطر اجازه بازگشت یهودایی ها از «اسارت بابل» که از او انتظار می رفت (و شاید هم این دستور را داده باشد) و به عنوان ابزار یهوه نیز به «قدیس» خدا تبدیل می گردد. البته بازگشت یهودایی ها و آغاز بازسازی معبد ابتدا در دوران داریوش اول صورت گرفت.
b. کتاب گزنفون به نام «کوروش نامه» که در ارتباط با اندیشه یونانی پیرامون نظام سیاسی ایده آل نگاشته شده است (نگاه کنید به افلاطون و دیگران)، او را حکمرانی ایده آل معرفی می کند ( که البته در مقابل آن نیز در کتاب 8 دوران منحط ایرانی گزنفون قرار داده می شود). این کوروش گزنفون آن کوروش تاریخی نیست و این اثر بیشتر مخلوطی از یک رمان تاریخی و اندرزنامه ای برای یک رهبر (Fürstenspiegel) است. هیچ تاریخ شناسی «کوروش نامه» را به عنوان منبع برای رویدادهای تاریخی به کار نمی گیرد. «کوروش نامه» یکی از پرخواننده ترین کتاب های ابتدای دوران نوین اروپا بود.
3) در برابر این دو سنت، تصویرهای انتقادی تر از کوروش (چون هرودوت) کمتر نما یافته اند.
4) «استوانه کوروش» کتیبه ای است که از سوی خود او سفارش داده شده است که در آن کوروش خود را برگزیده مردوک، خدای بابل، می نامد و تلاش می کند که خود را از حریف «بد» خود، نبونید، دور نگاه دارد. شکل و محتوای کتیبه در راستای سنت درازمدت شرق باستان است. کوروش خود در کتیبه خویش پادشاه آشوری، آشور بنی پال، را نام می برد. کارهای یاد شده در کتیبه کارهایی هستند که از سوی یک پادشاه جدید، آن هم یک بیگانه، انتظار می روند. این کارها همه در ارتباط با بایل هستند (از یهودیان نیز نامی برده نمی شود). از کارهایی چون پایان دادن به نوکری برای ارباب ها (آن گونه که در برگردان ساختگی کتیبه که در اینترنت پخش شده است، نام برده می شود) در این کتیبه چیزی نیست. برگردان این کتیبه از سوی هانس پتر شاودیگ را می توانید به آسانی بیابید. شرق شناسی باستان به تصویر متعدلی نیز از نبونید، رقیب کوروش دست یافته است (نگاه کنید به: Banlieu و دیگران).
5) هر گونه استفاده از این کتیبه برای روشن ساختن اندیشه و کارهای کوروش باید خصلت این کتیبه به عنوان ابزار کسب مشروعیت او را نیز در دید داشته باشد.
6) پژوهش گران هنوز پیرامون اندیشه مذهبی کوروش اختلاف نطر دارند. اکثریت او را پیرو اندیشه های زرتشت نمی داند. جنبه های مثبت سیاست کوروش که بر ما آشکار است، هیچ ارتباطی با ایده های حقوق بشر که از ایده های دوران جدید است، ندارند. اگر اینگونه غیرتاریخی با واژه «حقوق بشر» برخورد شود، آنگاه چندین تن از حکمرانان باستان می توانند به عنوان پیشاهنگان حقوق بشر مطرح شوند. کوروش یک شخصیت تاریخی است که با میزان های زمان خود باید سنجیده شود. در دوران او هنوز چیزی به نام «حقوق بشر»، آن گونه که ما می فهمیم و آن گونه که می خواهند القا کنند، وجود نداشت.
7) ایجاد ارتباط تاریخی شاه با هخامنشیان برای آن بود که او می خواست با حماسه سازی خلاء مشروعیت نداشته خود را پر کند. حماسه سازی تاریخی برای کسب مشروعیت برای نیازهای امروزی اکنون نیز در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر جهان نیز وجود دارد.
8 ) در پایان یک سخن شخصی: من با هیچ کشوری در کره زمین آنگونه که با ایران، احساس نزدیکی نمی کنم. من بارها اجازه داشته ام که از میهمان نوازی و محبت مردمان آنجا لذت برم. آرزوی من برای آینده این کشور و مردمانش، زندگی در صلح و عدالت است. در ایران پر است از سرمشق های فوق العاده برای چنین آینده ای: شاعرانی چون حافظ، سعدی یا رومی و یا حماسه سرایی چون فردوسی و یا مردی چون زرتشت. این گونه انسان ها امروز نیز در ایران هستند، با وجودی که بر آنها دشوار می رود. کوروش در میان پادشاهان باستان به خاطر سیاست هوشمندانه و موفق خویش برجسته تر است، اما من شخصا ترجیح می دهم از او به عنوان «صلح آور» یاد کنم.
با بهترین سلام ها،
یوزف ویسهوفر شما
این نوشته را به بالاترین بفرستید
Filed under: ایران، تاریخ | Tagged: کتیبه کوروش، پروفسور وسیهوفر، اشپیگل، حقوق بشر | 9 Comments »