دکتر گالاس همان گونه که در پاسخ نامه من نوشته بود، در گفتگوی تلفنی با من گفت که نوشته اشپیگل پیرامون کوروش «آبکی» است و بیشتر هدف جنجالی دارد. او گفت که به ماتیاس شولتس، نویسنده اشپیگل تلفن کرده و به او اعتراض کرده است. هر چند که به هر رو نوشته اشپیگل چاپ شده است و اعتراض فایده ندارد.
دکتر گالاس که باستان شناس و متخصص تاریخ هنر است و یک موسسه انتشارات تاریخی و هنری نیز دارد، پیشینه این جریان را این گونه توضیح داد:
من در سال 2007 از سوی شهر وایمار، Weimar، (آرامگاه گوته و شهری که او در آنجا وزیر بود – نویدار) مامور سازمان دهی یک جشنواره فرهنگی برای تبادل فرهنگی میان کشورهای خاورمیانه و اروپا شدم. مدیریت افتخاری این جشنواره نیز در اختیار وزیر خارجه آلمان، آقای فرانک والتر اشتاین مایر است. در این شهر نیز دو مجسمه از گوته و حافظ قرار دارند که توسط آقای خاتمی در سفر خود به وایمار پرده برداری شدند. نام این جشنواره را «دیوان غربی- شرقی» گذاشته ایم که از اثر مشهور گوته به همین نام گرفته شده است. (گوته دیوانه وار مجذوب حافظ بود و گفته بود آن چه که زبان بشر بتواند در قالب شعر بیان دارد، حافظ تکامل یافته آن است. –نویدار) از این رو ما تصمیم گرفتیم که نخستین کشور در جشنواره سال 2009 ایران باشد و می بینید که چرا این جشنواره در چنین شهری باید با نام ایران آغاز شود. در گرماگرم کار برای سازمان دهی این جشنواره و جستجو در تاریخ ایران برای تهیه برنامه ها به ترجمه «منشور حقوق بشر کوروش» برخوردم که مرا به شدت مجذوب کرد (این ترجمه که در اینترنت پخش شده است، متنی است ساختگی و هنوز روشن نیست چه کسی این کار را کرده است – نویدار). هر چند که کوروش را به عنوان پادشاهی بسیار ویژه و با انعطاف که به فرهنگ سرزمین های اشغال شده احترام می گذاشت و حتی پادشاهان آنها را نیز در مقام خود باز می گذاشت، آشنا بودم. اما این که کسی در آن دوران به این صراحت از حقوق بشر سخن گوید، برایم تازگی داشت. این متن را برای میکیس تئودوراکیس (کدام ایرانی است که این آهنگساز بزرگ و وارسته یونانی را نشناسد – نویدار) فرستادم و از او خواستم که بر روی این متن و برای جشنواره آهنگ بسازد. تئودوراکیس پس از خواندن متن به گونه ای هیجان زده شده بود که بدون تامل پذیرفت که آهنگی برای آن بسازد.
اما برای من که متن های باستانی زیاد خوانده ام، این متن بیش از حد روان و روشن بود و این مرا به تردید انداخت. آن را برای سه استاد ایران شناسی در سه دانشگاه در آلمان، پروفسور ویسهوفر (Wiesehöfer) از دانشگاه کیل، پروفسور یوهانس رنگر(Johannes Renger) از دانشگاه برلین و پروفسور هانس پتر شاودیگ (Hanspeter Schaudig) از دانشگاه هایدلبرگ فرستادم و از آنها خواستم که دیدگاه خود را بنویسند. هر سه ایران شناس جدا از یکدیگر گفتند که این نوشته ساختگی است و آنی نیست که روی منشور کوروش به خط میخی نگاشته شده است و ترجمه درست را از خط میخی برایم فرستادند. از موزه لندن (British Museum) که این منشور در آنجا نگاه داری می شود، نیز برگردان انگلیسی را دریافت کردم که همه این اسناد را به همراه بیانیه سازمان ملل متحد پیرامون هدیه دولت ایران به این سازمان (کپی منشور کوروش که از سوی اشرف پهلوی به سازمان ملل متحد هدیه شد و آن را در آنجا به تماشا گذارده اند – نویدار) برای شما می فرستم.
با بررسی همه این اسناد به نتیجه رسیدم که متن من ساختگی است و در متن اصلی سخنی از حقوق بشر وجود ندارد. این آن چیزی است که من به هفته نامه اشپیگل گفته ام. اگر سازمان ملل از این منشور به عنوان نخستین منشور حقوق بشر یاد می کند، بر خطاست. کسی نمی گوید کوروش کبیر فرمانروای بدی بود. در بزرگ بودن و ویژه بودن او هیچ دانشمندی تردید ندارد. اما سخن این است: در این کتیبه استوانه ای از حقوق بشر با مفهوم امروزی سخنی نیست و متنی ساختگی در جهان پخش شده است و بسیاری را گمراه کرده است.
سپس با تئودوراکیس تماس گرفتم و جریان را برایش بازگو کردم که موجب دلگیری او شد. این ماجرا تمام برنامه ریزی مرا برای جشنواره تغییر داد. اکنون از نادر مشایخی، رهبر ارکستر سمفونیک تهران خواسته ام که موسیقی این جشنواره را بنویسد که او اکنون گرم این کار است.
دکتر گالاس سپس با اشاره به عکس العمل برخی از ایرانیان گفت: من کاری به درگیری ها و جنجال های سیاسی روز ندارم. کار من تاریخ است و به دنبال حقیقت هستم. من که همیشه به کشور های خاورمیانه سفر می کنم، به عربها همیشه می گویم که این خلیج فارس است و همیشه به این نام بوده و کارهای شما هیچ اهمیتی ندارد و نمی توانید نام آنجا را به خلیج عربی تغییر دهید. اکنون نیز به ایرانیان همین را می گویم. کوروش کبیر جایگاه خود را در تاریخ بشریت دارد اما در آن استوانه سخنی از حقوق بشر نیست.
* * *
آقای دکتر گالاس که در ماه ژوئن 2008 نیز در ایران بود، در تلاش است که دو شهر شیراز و وایمار را به احترام گوته و حافظ به یک قرارداد «خواهری» بکشاند. در جشنواره سال آینده شیراز حضور فعال خواهد داشت. این را آقای اعتمادی، شهردار شیراز به دکتر والاس قول داده است.
در اینتر نت در جایی دیدم که گروهی برای اعتراض به هفته نامه اشپیگل و روزنامه دیلی تلگراف که نوشته مشابهی منتشر کرده است، Petition راه انداخته اند و گرم جمع آوری امضا هستند. سوال این است: امضا جمع می کنید که چه بشود؟ به که می خواهید آن را ارائه دهید؟ این نشاگر آن است که هنوز برخی فکر می کنند که برای هر چه که از ان خوششان نمی آید باید به خیابان بریزند، اعتصاب غذا کنند و راه را ببندند و حرف خود را تحمیل کنند. این جمع آوری امضا تفاوتی با این کارها ندارد. مگر با حکومت جمهوری اسلامی روبرو هستید که زبانی جز این نمی فهمد؟ که باید برای رفع تبعیض از زنان به حق یک میلیون امضا جمع کرد تا آقایان دایناسور این چیزهای بدیهی جهان متمدن را بپذیرند؟
آیا گمان می کنید با جمع آوری پنج میلیارد امضا می توانید چند اندیشمند دانشگاهی را وادار کنید که حرف خود را زمین بگذارند و حرف شما را بپذیرند؟ هنوز می خواهید گالیله را وادار کنید که بگوید زمین گرد نیست؟ به جای این کارها بروید خط میخی یاد بگیرید و خود این سنگنبشته ها را به فارسی برگردانید که برای تدوین تاریخ کشور خود این گونه محتاج غرب و شرق و بالا و پایین و راست و چپ نباشید.
اسناد را در نوشته بعدی می گذارم.
این نوشته را به بالاترین بفرستید
Filed under: ایران، تاریخ | Tagged: کوروش، اشپیگل، حقوق بشر | 9 Comments »