احمدی نژاد و روح انسان خاورمیانه ای

آدرس این نوشته در رادیو صدای آلمان

شما غافلگیر شدید وقتی احمدی نژاد رییس جمهور شد؟ من که شدم.

غافلگیر می شوید وقتی می بینید که احمدی نژاد در میان عموم مردم خاورمیانه طرفدار دارد؟ من نه!

راننده تاکسی بنگلادشی که مرا به فرودگاه ریاض می رساند، از این که من ایرانی هستم، به وجد می آید و بلافاصله شروع به تعریف از جناب احمدی نژاد می کند. در حالی که شاید تعداد واژه های انگلیسی اش به 50 تا هم نرسد، تمام مسیر 45 دقیقه را در ساعت 2 صبح به احمدی نژاد و خوبی هایش و ایران قدرتمند در منطقه اختصاص می دهد. حرفهایش هم مثل بقیه طرفداران انترناسیونال احمدی نژادی در کشورهای عربی، پاکستان یا بنگلادش یکی است. همه شان از این که یکی پیدا شده است که می خواهد بمب اتمی روی اسراییل بیندازد و آنجا را از روی نقشه پاک کند، خوشحالند. خود او که هیچ گاه نگفته است که چنین هدفی دارد. ولی اینها امید بسته اند که دارد.

من بیشتر به جای آن که به حرفهای تکراری که مال خودش هم نیست، گوش دهم، سعی می کنم این را بفهمم که در ذهن و روح او چیست که احمدی نژاد را برایش جذاب می کند. اولین سوال که به ذهن من می رسد این است که این بشر به جای آن که کنجکاو و جستجوگر باشد و مرا سوال پیچ کند و سعی کند از اسطوره اش بیشتر بداند، چرا دارد مرا درس می دهد؟ مگر من همشهری قهرمانش نیستم؟ نه کنجکاو نیست. در اصل احمدی نژاد به عنوان یک شخص برایش اهمیتی ندارد که او بخواهد بیشتر بداند. او آنچه را که لازم دارد را می داند و نکته همین جاست.

از بنگلادش آمده است. خانواده اش را آنجا گذاشته و هر 2 یا 3 سال به آنها سرمی زند. تازه اگر صاحب کارش به او اجازه خروج از کشور بدهد. 11 سال است که زندگیش اینجور است. نمونه هایی چون او که از بنگلادش، پاکستان یا سری لانکا و یا جای دیگر به عربستان سعودی و دیگر کشورهای کنار خلیج فارس آمده اند، تعدادشان به میلیونها می رسد. تمام شغل های ساده و پست این کشورها در دست اینهاست و احساس حقارت، ترس و تسلیم در همه رفتارشان جاریست.

این که می گویم به وجد آمده بود، اغراق نیست. اینها از این که کسی آمده است که حرف آنها را می زند از خود بیخود شده اند. شاید برای اولین بار در زندگیشان احساس می کنند که کسی هستند. کسی آمده و حرف دل تاریخی آنها را می زند. کسی آمده که پول را تقسیم می کند، بمب را تقسیم می کند، موشک را تقسیم می کند و اعتماد به نفس را تقسیم می کند. اهمیتی ندارد که کیست و نامش چیست. می خواهد نامش همانند این نام غیر قابل تلفظ احمدی نجاد باشد یا صدام حسین. مگر همین ها شادی نکردند آنگاه که سردار قادسیه با دنیا درافتاد و از جمله چهار موشک اسکاد هم به اسراییل فرستاد؟

احمدی نژاد نماینده آنهاست. اینجاست که احساس قدرت می کنند. یکی از میانشان برخاسته که قرار است بمب اتمی اسلامی بسازد، اسراییل را نابود کند وآمریکا را از منطقه فرار دهد.

یادتان هست آن زمانی که آن گروه خاورمیانه ای دیوانه فاجعه 11 سپتامبر را آفریدند، در بسیاری از کشورهای اسلامی مردم پایکوبی کردند؟ مگر دلشان خنک نشده بود؟ این صحنه به قدری زشت و نفرت انگیز بود که وقتی یک گروه کوچک و ناچیز به همدردی در میدان محسنی تهران شمع روشن کردند، انعکاس جهانی یافت.

این راننده بنگلادشی یک نمونه ساده است.برخی (نه همه) همکاران فلسطینی، اردنی، سوری، مصری یا پاکستانی من نیز حرفهای مشابه می زنند ولی کمی که بگردی در میان اندیشه آنها نیز این بن بست تاریخی را، این تناقص افکار و معیارهایشان با دنیای امروز را به روشنی می یابی.

مردم کشورهای عربی که سالهاست از ضعف همه جانبه خود و حاکمانشان در برابر اسراییل رنج می برند، اکنون در انتظار قهرمان اسلامی خود هستند. این که او یک رافضی از سرزمین خورشیدپرست هاست، اهمیت ندارد. ناگهان «بت پرست شیعه» را به عنوان مسلمان چون خودشان می پذیرند. چون قرار است اسراییل را از روی نقشه پاک کند.

کاش این پراگماتیسم را در حل مشکلات واقعیشان داشتند. کاش این اصلا اسمش پراگماتیسم بود و بندبازی نبود.

احمدی نژاد نماد انسان سرخورده خاورمیانه ای است. انسانی که اکنون سربلند کرده و متوجه شده است که از کاروان تمدن، اندیشه، تکنولوژی و رشد عقب مانده است. انسانی که سده هاست حرفی برای گفتن ندارد و اندیشه و ذهنش حتی توانایی توصیف وضعیت فلاکت بارش را هم ندارد، چه رسد به آن که راه حل نیز بیابد. دهه هاست که دایی جان ناپلئون به کمکش آمده، فکر کردن را برایش آسان کرده و یادش داده که به جای نگریستن در آینه، استعمار غرب را مقصر فلاکت خود بداند که او را عقب نگاه داشته و ثروتش را به غارت برده است.

البته دایی جان نیز پیر و فرسوده شده است. چون حرفهایش کهنه شده است و دیگر برش ندارند. او از جمله نمی داند که پیشرفت هند و شرق آسیا را چگونه توضیح دهد. مگر آنها استعمار نشده بودند؟ چه شده است که شرقی ها تنها در 20 سال خود را به نزدیکی غرب رسانده اند؟ چه شده است که چین در زمانی کمتر از سی سال که از شر مائوتسه تونگ و دارودسته ابلهش رها شد، اکنون تبدیل به کارخانه دنیا شده و عربستان سعودی که شاید هنوز هم پولهایش بیشتر از چین باشد، نمی داند که خرما را چگونه باید بسته بندی کرد؟ ولی بلد است که «هیاه امر به معروف و نهی المنکر» راه اندارد و اوباش آن هر هفته 2-3 نفر را در راه دعوت به معروف به قتل برسانند. بلد است که فروش گل سرخ را ممنوع کند. چون گل سرخ نماد انحراف اخلاقی و انحطاط غربی است.

بنگلادشی یا پاکستانی که در جدایی ابلهانه خود از هند و آن جنگهای حیدری-نعمتی شاید تازه فهمیده است که چه کلاه گشادی سر خود گذاشته، در بی هویتی خود اکنون می خواهد آویزان کس دیگری شود تا شاید از درگاه او فرجی بر او حاصل شود؛ هرچند که بمب اتمی هم هیچ کمکی به اعتماد به نفس پاکستانی نکرده است.

انسان سرخورده خاورمیانه ای همواره در گذشته خود زندگی می کند. او که با بی هویتی خود در دهکده جهانی مشکل دارد و حرفی برای گفتن ندارد، گذشته خود را نبش قبر کرده، انرا با آرزوهای دست نیافته حال خود در هم می آمیزد و برای خود نقابی زیبا و طلایی می سازد و با آن در آینه به خود می نگرد و لذت می برد: «ما این بودیم!»

اگر ترک است، به امپراطوری عثمانی می بالد که تا دیوارهای وین نیز رفته بود و سده ها بخشی از اروپا را در اشغال خود داشت. انگار با اندیشه انسان متمدن امروزی این چیزها پز دادن دارد. البته قتل عام 1،5 میلیون ارمنی را هنوز هم انکار می کند و به جای آن که شهامت اخلاقی نشان دهد و جرم خود را بپذیرد، می خواهد جر بزند و بیشتر نشان می دهد که هنوز هم با تمدن و اندیشه انسانی فاصله دارد. به آتاتورک می نازد که پدر ترکیه مدرن است و با کتک و زور کشور را متمدن کرده است. انگار ممنوعیت روسری و شال کمر و اجبار کراوات و کلاه، انسان سنتی قضاوقدری را یک شبه مدرن می کند. یادش رفته که آتاتورک نیز همانند یارش رضاشاه کبیر شیفته هیتلر بود.

اگر عرب است به امپراطوری اسلامی می نازد که تا جنوب فرانسه و اسپانیا رفته بود، که قاشق و چنگال را به دست اروپاییان وحشی داد، که به آنها یاد داد که حمام بروند و ریاضی، شیمی، پزشکی و ستاره شناسی و غیره را به آنها یاد داد. ولی چرا پس از یاد دادن این چیزهای خوب به آنها خودش تعطیل شد و هنوز دوست دارد با دست غذا بخورد؟

اگر ایرانی است که دیگر هیچ! تمدنش دنیا را گرفته و تقریبا هیچ چیز نیست که ریشه اش ایرانی نباشد. نژادش آریایی است (یعنی نژاد برتر) و خوشحال است که آلمانی ها نیز آریایی هستند. چون آنها پیشرفته هستند پس ما هم … حال به او بگو که در زیست شناسی چیزی به نام نژاد آریایی وجود ندارد و این حرفها قرن بیستمی و ساخته نازی هاست. نمی پذیرد. وگرنه با آن خلاء چه کند که ناگزیر به وجود می آید؟

می گوید 2500 سال پیش امپراطوری عظیم داشته ایم از مصر و اتیوپی تا مقدونیه و هند مال ما بوده است. اگر از او بپرسی که 2600 سال پیش چه داشتی نمی داند. چون این حرفها نیز مال خودش نیست و حتی یک کتاب ایرانی مستقل جامع در باره تاریخ خودش هم ننوشته است. هرچه هست را ایران شناسان غربی برایش نوشته اند. ولی می داند که چاپار داشته، فدرالیسم را اولین بار او به کار بسته، به زنان و مردان حقوق برابر می داده. اولین منشور حقوق بشر مال اوست و جایش را در آن ساختمان در نیویورک نیز می داند. قنات را هم او اختراع کرده و در مکزیک و پرو هم مچ مردمان آنجا را گرفته است که کپی کرده بودند.

فقط نمی داند که چرا این اولین بارها خیلیشان آخرین بارها هم بوده اند و هیچگاه تداوم نداشته اند. این را نمی داند.

اعتقاد ژرف دارد که ایرانی از دیگران باهوش تر است و هرکجا می رود همیشه موفق و از دیگران سر است. دوست دارد آویزان تلاش های کسانی شود که جدا از این حرفها راه خود را از این افکار حقیر جدا کرده اند و رفته اند و نامی بر جای گذارده اند. گوش فلک را کر کرده که پروفسور هشترودی شاگرد اینشتین بوده است. خوب بوده است که بوده است. ترا چه؟ برای من این یکی از کودکی همیشه سوال بوده که چرا این که شاگرد آن یکی بوده است پروفسور است و آن یکی هیچ لقبی ندارد.

در حکومت نشسته و می نازد که ایرانیان هر کجا رفته اند، سرفراز بوده اند. هنوز نگفته است که آنهایی که به ژاپن رفته بودند کی بودند و آیا آنها هم سرفراز بوده اند یا نه و آنهایی که اکنون به قطر و کویت می روند چه می کنند. نمی گوید که خود او چه کرده است که اینها کشور را رها کرده و رفته اند. کافی است یک ایرانی (الاصل) در ناسا پیدا شود. این در روزنامه اش گوش فلک را کر می کند. در داخل کشور تمام نیرویش را برای سرکوب و تحقیر زن ایرانی گذاشته، ولی وقتی در مدیریت پروژه مریخ ناسا یک زن ایرانی پیدا می شود این در روزنامه اش شادی می کند و او را مدیر پروژه معرفی می کند. آن زن و دیگر ایرانیان خارج اگر زحمت کشیده اند و جامعه آمریکا هم به آنها امکان رشد داده، مهم نیست. مهم این است که آنها نژادشان ایرانی است.

در جای دیگر نشسته و می گوید هر بلایی سر ما آمده، تقصیر عرب ها و دینشان است که به ما تحمیل کردند. این حکومت اسلامی هم اصلا ایرانی نیست و اینها عرب و عرب پرست هستند. ببین ما پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک داشتیم، نه قصاص و سنگسار و شلاق. ولی از ساسانیان و آخوندهای زرتشتی حکومتی نمی گوید که خون مردم را به شیشه کرده بودند و اگر پندار و گفتار و کردارت با سلیقه آنها نیک نبود، ترا به دستور انوشیروان دادگر وارونه در خاک می کردند. جالب اینجاست که دین شیعه که او آن را به عرب ها نسبت می دهد، کامل ایرانی است و تمام ویژگی های اندیشه و منش و شخصیت ایرانی را دارد و شاید بخش مشترکش با دین عرب ها از ده درصد بیشتر نباشد.

می گوید عرب ها دانشمندان و متفکران ما را به نام خود جلوه داده اند. ابن سینا و فارابی و رازی و خوارزمی و غیره مال ما هستند. نمی گوید چرا در دوره سلطه عرب این همه دانشمند در ایران داشتیم ولی در تمام دوران پرشکوه پیش از اسلام یک دانه آدم فسقلی که سرش به تنش بیارزد و یک حرف اندیشمندانه گفته باشد، یافت نشده است. در حالی که یونان کوچک (یا دقیق تر بگوییم، دولت-شهر آتن) که اندازه کشوری که زیر سلطه خود داشت، نصف یونان کنونی هم نمی شد، تمدن امروزی بشری را برای همیشه شکل داده است. تنها اشاره به اندیشه دمکراسی که مال آنهاست، کافی است. اگر من تنها به سواد دیپلم دبیرستان خود مراجعه کنم، نام هایی چون سقراط و بقراط و افلاطون و ارشمیدس و اقلیدس و هرودوت و اپیکور و … به یادم می آید به جز نام هایی که به زبان های دیگر می شناسم و نام فارسی آنها را نمی دانم. ولی برای یافتن یک دانشمند ایرانی پیش از اسلام به درون چاه سیاه می افتم. چرا؟

نمی گوید که همان اندیشمندان نامدار ایرانی از این رو صاحب نام شدند که راهشان را از بلاهت حاکم جدا کردند. نمی گوید که حافظ آنجا حافظ شد که از دروغ و ریاکاری و رندی و تزویر ایرانی بیزار بود و خودش هم به قول خودش آنقدر رند بود که می توانست به طور کامل همه حرفهایش را بزند و ابلهان تا صدها سال و حتی تا امروز هم نفهمند که او چه بار آنها کرده است. حال فردوسی و خیام و مولانا و خیلی دیگران که جای خود دارند.

اگر قرار بود دیگر ملتها هم با انسانهای برجسته شان پز بدهند، انگاه جایگاه ایران و دیگر خاورمیانه ای ها کجا بود؟ ایرلند و اسکاتلند با نیم وجب کشور که فرهنگ آمریکای شمالی را شکل دادند، یهودیان که با جمعیت چند میلیونی و آنهمه قتل عام 17-18 جایزه علمی نوبل دارند و نمی توانی به عرصه علم و هنر و اندیشه پای گذاری و اینشتین، فروید، مندلسون بارتولدی، باب دیلون، گرشوین، هاینریش هرتس، کارل مارکس، شوپنهاور، ولادیمیر هوروویتس، هاینریش هاینه، فرانتس کافکا، هانا آرنت؛ استانلی کوبریک، روزا لوکزامبورگ، آرتور میلر، کارل پوپر و بسیار بسیار دیگر را نادیده گیری، جایگاهشان کجاست؟ یک حساب ساده انجام دهید: نگاهی به مقاله های علمی و آثار خلق شده در تمام زمینه های علمی، فرهنگی و هنری امروز بیاندازید، نویسنده ها را دسته بندی کنید و یک نمودار بکشید و درصد نویسنده ها را نسبت به جمعیت کشورشان حساب کنید. آنگاه جایگاه واقعی امروزی ایرانی و انسان خاورمیانه ای را می یابید، بدون آن که اینجا دیگر امکان برپا کردن گردوغبار تاریخی داشته باشد.

انسان خاورمیانه ای همیشه جملاتش را به ماضی ساده و در بهترین حالت با ماضی استمراری می نویسد: «ما … بودیم. ما داشتیم.» او دچار بحران هویت تاریخی است که اکنون گریبانش را گرفته است. او در مقابل دبگران عقده حقارت دارد. اکنون نیز به دنبال این است که میان بر بزند و بدون زحمت جایی برای خود بگشاید. او که در تاریخ قرنهاست که کار نکرده است و اهل زحمت کشیدن نیست، اکنون دنبال معجزه می گردد. حال این معجزه هاله نورانی دور سر یک آدم دماگوگ چون احمدی نژاد باشد.

از نظر من اشکال انسان خاورمیانه ای به اسراییل تنها بر سر فلسطین و زمین نیست. اسراییل عذاب وجدان انسان خاورمیانه ایست. چون آنها در نیم وجب سرزمین توانسته اند 60 سال نه تنها در مقابل یال و کوپال 200 میلیون عرب مقاومت کنند و حقارتشان را به رخشان بکشند، بلکه یک کشور نمونه از خیلی جنبه ها بسازند. البته زحمت آن را هم یهودیان اروپایی کشیدند و بخش خاورمیانه ای بیشتر میان بر زد. نگاهی به برخی عربهای اسراییلی که 18% جمعیت را تشکیل می دهند، بیندازید. هنوز برخی از آنها در چادر زندگی می کنند و دولت جرات این که در مسیر کوچ سالیانه آنها جاده بکشد را ندارد، مگر این که برای عبور شترهایشان در مسیر همیشگی پل یا زیرگذر بگذارد. آن دوتا و نصفی مرتجع و افراطی یهودی هم که آتش جنگ را دامن می زنند و خواب اسراییل بزرگ را می بینند، خیلیشان ریشه در همین خاورمیانه دارند و از همین فرهنگ هستند.

البته دایی جان ناپلئون به ما یاد داده است که اسراییل تنها نیست و پشتش صهیونیسم جهانی، محافل قدرتمند مالی و دولت آمریکا قرار دارند. همه اش درست! ولی چرا شما از این چیزها ندارید؟ محافل مالی قدرتمند شما کجا هستند؟ اگر دشمن مشترک دارید وحدتتان کجاست؟ شصت سال درگیری بدون هیچ نتیجه ای با اسراییل هنوز هیچ یک از شمایان را به فکر فرو نبرده که شاید راهتان، روشتان اشتباه است. البته چرا، یک روش جدید برخی از شما اختراع کرده اند. بمب گزاری انتحاری یا به قول دستگاه دروغ پراکنی ایران «عملیات شهادت طلبانه» در مرکز خرید مثلا در اورشلیم. بله این روش جدید است. یادم می آید یکبار یکی از این شهادت طلبان به قول صداوسیما دو «صهیونیست را به هلاکت رساند». البته صدا و سیما این را یادش رفت بگوید که یکی از این صهیونیست ها یک زن جوان 25 ساله بود و آن یکی 3 سال داشت.

سخن طولانی است. به راستی مشکل شمایان در کجاست؟ اندیشمندان شما کجا هستند؟ چرا همواره در هر بازی و رقابتی تقریبا بدون استثنا می بازید؟ پول هم که دارید.آیا مشکل در نبود اندیشه در کردار، در ناتوانی در کار و زحمت نیست؟ آیا مشکل در زندگی کردن در گذشته و ناتوانی در درک امروز نیست؟ آیا مشکل وجود خرافات و ارتجاع و شیوخ شکم گنده و رهبران جهان اسلام و طالبان و القائده و فرهنگ حقارت و قمه بر سر زنی وسنگسار و وجود اشعه موی زن نیست که شما را حقیر و خوار ساخته و از کوتوله هایی چون احمدی نژاد قهرمان می سازند تا راننده تاکسی بنگلادشی در ساعت 2 صبح سر مرا به درد آورد؟

این نوشته را به بالاترین بفرستید Balatarin

39 پاسخ

  1. متن فوق العاده ای بود. من هم به کشورهای زیادی سفر کردم و تجربه من دقیقن همین بود که شما نوشتید. فقط یک نکته ای اضافه کنم: راستش رو بخواهید من هم داستان های زیادی از این راننده های تاکسی پاکستانی و بنگلادشی شنیدم ولی هیچ وقت آنقدر شوکه نمی شم که وقتی می بینم یک فرد تحصیل کرده و با آی کیو بالا هم با حرارت تمام سیاست های آغشته از تن پروری و تخریب دیگران را تایید می کنه.
    شاد باشی

  2. ریشه یابی و تحلیل خیلی دقیق ، درست و منطقی

  3. Who ever you are, I just LOVE you from bottom my heart, sincerely.
    best regards

  4. Perfect in its kind

  5. سده درست،ه نه صده

  6. مرسی! درستش کردم.

  7. به این حس هویت من پول هنگفتی که هر بار به بنگلادش و … می دهد رو هم اضافه کنید. دوست بنگلادشی من هر بار از سفر احمدی نژاد به کشورش چنان به وجد میاد و تمام روز رادیو رو می خوره که بشنوه چی شد و کی رو دید و…

  8. KHEIILII PASTI AGE IRANE EMROZINE AGE MA NEVISANDEYE MAROF NADARIM BE KHATERE HAMI ARABAYE PAST YANI BA YE VEBLGE ZEPERI AGHLET AZ TARIKHO TARIKH NEVISA BISHTARE YANI MIKHAII BEGI TAHALLA 5TA BISHTAR KETAB DAR BARE YE IRAN NEVESHTI MAN VA TAMAME KASAII KE MISHNASAM AZ IN KE IRANI VA ARIYAII HASTIM BE KHODEMON MIBALIM VA IN TOOII KE DOCHARE KAMBOODO OGHDE HAYE DAROONI HASTI ARE MAN IRANIA ARIAIIM VA BE IN EFTEKHAR MIKONAM VA BEHTARE BODONI INO TARIKH SABET KARDE KE ZOHORE ESLAM VA HAMLEYE OMARE PAST BE IRAN MOHAM TARIN AMELE AGHAB MANDEGI IRANE VA TO HARGE IN ANDISHARO TOYE MAGHTET JA NADE KE CHIZI BISH AZ TARIKH MIFAHMI AGE EMROZ IRAN BADE AGE SASANIA BADAN TO HAGH NADARI DAR ON HAD NISTI KE BEKHII BE NEZHADE PAK ARIAII TOHIN KONI VAMAN BEON VANE YEK IRANIE ARIAMANESH HARGEZ BETO EJAZEYE CHENIN GOSTAKHII RO BE HARIME PAKE PARSI NEMIDA AGE SASANIA BAD BODAN HAKHAMANESHIA KHOB BODAN ASHKANIA KHOB BODAN IRAN BANAN KHOBODAN ASLAN TO MIDONI IARN BANAN KI BODAN KE DARI HARF AZ MOTALEE MIZANI?DA ZAMANE PASH AZ TARIKH IRAN TAMADON DASHTE KE ONAM TAVSOTE ZANAN EDARE MISHODETO BI JA MIKONI KE BE MELATI KE 11HEZAR SAL PISH TAKONON KHODA PARAST BODE BEGI KHORSHID PARAST ASLAN MIDONI CHERA TARIKH IRAN INHAME AHAMIAT DARE CHIN AZ AVALIN ROZI KE BE VOJOD OOMADE KHODA PARAST BODE BE GHOLE D.AFSHINE YADOLLA PIROZE BI BARDE BOT NAPARASTIDIM
    BE JAIE POSH KIBORD NESHESTANO ARJIF NEVESHTAN KAMI MOTALEEE KON NASIHATE KHAHARAN INBAR HARFATO CHARANDIATI KE TO MAGHZETARO MAZEMAZE KON YE KAM SOALO JAVAB KON BE SEHATESH PEI BEBAR BAD BENEVIS
    BA NAHAYATE TAASOF AZ DASHTANE YEK HAMCHIN HAMVATANE VATAN FOROSHI AREZOYE DANESHO AGAHI BARAYE MARDOME PAKE ARIAII

  9. HAMIN ESRAIILI KE SHOMA AZASH DAM MIZANI 3 YAMBAR NEFRINESH KARDE VA BAZ HAM HAM TARIKH ESBAT KARDE BE GHOME DA ZATO BAD KERDARIAN YANI SHOMA AZ TARIKHO PAYAMBARAN BALATARID YA GHORAN ?IN HARF HA FAGHADR BARYE MGHZ HAYE KOCHIKIE KE GONJAYESHE HAGHIGHAT RO NADARE VA FAGHADR MIKHAD BE YE NAHVI ROHESH RO ELTIN BEBAKHSHE

  10. bale moshkel haman chand khate akhare ke moghsere an ham araba hastan age irani hatio edea mikoni ke mishe to iran ye nevisandeye khob bodo motmaeni ke ba goftane haghayegh saret az tanet joda nemishe pas chera to nevisande nasodi. in ham yadegare eslamo araba age marde amali ya ali hamin mano shoma mishim 2ta dasto seda dar ba shenidane sedaye daste ma kheiliaie dige hastan ke mitonan maro be rozaye ooje iran beresonan zendegi hamash harf nist bayad amal kard to baraye bar taraf kardane in moshkelai che ghadami bardashti ke be khodet jorate ezhare nazar midi to hata be khodet zahmat nadadi keoon ranandeye bangaladeshiro agah koni harf harf faghat harf IRANI BASH MARD KE BOZORG TARIN EFTEKHARE

  11. در بلاگ نيوز لينک دادم به اين مطلب

  12. به این آدرس حتما سر بزن.
    http://naria5.blogfa.com/

  13. باحال بود

  14. باید افزود که ایران امروز پس از حمله ی اعراب و مفولها و دیگران و ماندگار شدن خود و اندیشه هایشان ایجاد شده است.
    پس از قرنها، دیگر نمی توانیم بگوییم که از نسل کوروشیم. در همان فلات قاره ای که تخت جمشید در آن قرار دارد به دنیا آمده ایم ( که البته به عربهای خلیچ فارس نزدیکتر است تا به تهرانیها) وگرنه خون آنهایی که تازه تر ها به این سرزمین آمدند را بیشتر در رگهایمان داریم تا خون هخامنشی! چطور از خود عرب زدایی می کنیم؟
    آیا یک آمریکایی که کمتر از یک درصد سرخپوست است می تواند بگوید انگلیسیهای کثیف ما را غارت کردند و کشورمان را تصرف؟ خودش از نواده های مهاجران استعمارگر انگیسی است.
    ما نیز بیش از اینکه فرزند کوروش باشیم فرزند مهاچران ( یا مهاجمان ) عرب و مغولیم.
    ابنکه ما عقب ماندگیمان را به گردن عربها می اندازیم مانند این است که در میان بازی فوتبال از تیم بازندگان بیرون بیاییم و به تیم برندگان برویم!
    تازه قصه ی نا نوشته را که نمی شود با داستان خوانده شده مقایسه کرد. به فرض اینکه اعراب به ایران حمله نمی کردند، من و شما که نبودیم و به وجود نیامده بودیم همانطور که نیاکانمان به وجود نیامده بودند. از کجا معلوم آنهایی که به جای من و شما در فلات قاره ایران می زیستند از ما وضعیت بهتری داشتند؟ شاید دو قبیله ی ساسانی و پارت داشتند مثل توتسی ها و هوتو های رواندا یکدیگر را سلاخی می کردند؟

  15. دلم خنک شد! ضربه ای بود بر پیکره عظیم نارسیسیم ایرانی که همه بدبختی هامون هم از همون سرچشمه می گیره!

  16. salam
    matlab ghabel-e tavajohi bood.albateh benazar man dardha ra khoob dideh vali ellat-e dardha dar kojast?harah inmatab neveshtey mao ra ham khandam va agar deghat koni javab barkhi cheraha ra anja dadeheed.mardomi ke tarikh khodesh ra dorost nashenasad majboor be darja zadan va tekrar ast va pishraf nemikonad.ma hichvaght nakhastim bedanim chand dar sad az tarikh nevisi-e gharbiha baray ma haghighat darad.in aghay ahmadi najad ham haman ghadr baray khavarmianeh eeha jaleb ast ke kastro dar chel sal-e ghabl.motasefaneh adamhay mamooli donal gharamanan-e sakhey fekre khodashan mioftand ta haghighat anha

  17. از وقتی تشیع صفوی به این دیار قدم گذاشت مردانی مثل احمدی نژاد و قاجار و امثالهم پا به عرصه وجود گذاشتند جای بزرگان و اندیشمندانی چون مولوی – سعدی- سنایی- جوینی – غزالی – نظام الملک و…..خالی گشت کسانیکه برای بشریت پیام داشتند اما عقل شیعه صفوی افرادی مثل جنتی را تربیت کرده که مردم جهان را حیوان می خواند بالطبع اگر دستش برسد قتل عام مردم جهان را نیز روا می دارد ….اری از خیرات شیعه صفوی .. قتلهای زنجیره ای
    سرکوب … و ادعاهای تهی مغزانه … این مملکت مملو گشته است…

  18. این متن را در «بالاترین» گذاشته بودم که فکر می کنم در اینجا نیز مناسب باشد:
    با سلام،
    من این نوشته را با زبانی نیمه جدی و بر اساس یک گفتگوی یک سویه با راننده تاکسی نوشتم. حرفهایی که gorg می گوید را قبول دارم. اما او شاید خودش این نقطه ضعفها را بداند و برایش بدیهی باشند ولی اگر کمی بیشتر میان مردمان این منطقه بچرخد و با جاهای دیگر مقایسه کند و اگر گتده گویی های عمده این مردم را که خود را مرکز جهان می دانند، را هر روز بشنود، متوجه می شود که آنچه که برای او بدیهی است برای دیگران نیست. هدف نوشته من کنایه به این خودشیفتگی و کودک ماندگی خاورمیانه ای هاست.
    ایراد نگیرید که همه را یک کاسه کرده ای و بیاییم بحث کنیم که 70% اینجورین یا 72% یا 90%. یکی بگوید من اینگونه نیستم و غیره. همه می دانیم جریان چیست و انتقاد به چیست و اقلیتی هم در این کشورها هستند که تمام تلاششان ایجاد تغییر است. از یک وبلاگ نیمه جدی نیز انتظار معجزه و یافتن راه حل برای همه مشکلات نداشته باشید. من به همین طرح مشکل راضی هستم.
    شاد باشید

  19. این که چیزی نیست. من تیره های هایبرید هم دیده ام که هم زمان از فرح بدون پیشوند «علیاحضرت» و «شهبانو» استفاده نمی کنند و محمدرضا پهلوی را حتما با عنوان «اعلی حضرت شاهنشاه آریامهر» خطاب می کنند و در عین حال قربان صدقه احمدی نژاد هم می روند و ایران را مستحق داشتن بمب اتمی می دانند.

  20. Tafsireh khoobi bood, faghat yek noktaro man enteghad daram, eftekhar beh gozashteh va tarikh rabti beh aghab mandegiyeh emrooz nadareh, man dar keshvareh Canada zendegi mikonam shareh Vancouver, inja ba tarikheh hoodoodeh 200 sal, roozeh Canada ro chenan jashn migiran keh engar donya az Canada shoroo shodeh, chera ma nabayad beh tarikheh 2500 salamoon eftekhar konim? behtareh masaelo ghati nakonim. ba hefzeh tarikheh va eftekhar beh oon khodemoono eslah konim. ba baghiyeh harfatoon kamelan movafegham
    ==================================
    کسی نمی گوید که افتخار به تاریخ اشکال دارد. اما اگر کسی از پس حل مشکلات امروزی بر نیاید و همواره در گذشته زندکی کند و اضافه بر آن، تنها آن بخش خوب و مثبت تاریخ خود را گلچین کند و از کنار زاویه های بد و تاریک تاریخش بگذرد، آن گاه است که این کار بوی خاصی به خود می گیرد. نمی توان شب و روز با کوروش و داریوش پز داد ولی از کنار نادر شاه، آغامحمد خان و کمبوجیه و خشایارشا و فتحعلی شاه و بسیار دیگر گذشت، انگار نه انگار که آنها نیز بخشی از تاریخ ایران هستند. در کنار همه اینها ناتوانی بی مرز مردم ایران برای حل مشکلات کنونی اضافه می شود.
    اشکال من به مجموعه این کارهاست.

  21. تحلیل خیلی خوبی بود܂ از تهِ دل من صحبت کردین܂
    سالم باشین

  22. مرسی

  23. به نظر من شما هنوز نمی دانید 11 سپتامبر ساختگی بود
    ============================
    نشنیده بودم!

  24. حاجی این همه چیز از حرفهای یه راننده تاکسی به نظرت رسید؟ تو چقدر توی ایران سفر کردی که «ایرانیها» رو توصیف میکنی؟ تو چند تا کشور خاورمیانه زندگی کردی و زبونشو حرف می زنی که کیلویی راجع بهشون حرف میزنی؟ جامعه ی چندتا از این مللی رو که تجزیه و تحلیل می کنی میشناسی؟

    • شاید برای شما که روشن است زیاد از جایی خبر ندارید، درکش سخت باشد. ولی کسی که دو سوم عمر خود را در سفر گذرانده است، خیلی چیزها به ذهنش می رسد. شما که نمی دانید. شاید شناخت من به اندازه کافی باشد. به جای این حرفها که هیچ چیز را نمی رسانند، بهتر می بود محتوای آنچه نوشته ام را نقد می کردید و درک خود را ارایه می دادید. این بیشتر به کسانی که اینجا را می خوانند، کمک می کند که درکی همه جانبه داشته باشند. من درک خود را نوشته ام. شما نیز کاش درک خود را می نوشتید. در ضمن بهتر نیست با کسی که نمی شناسید و تنها دیدگاهش با شما متفاوت است، مودبانه تر سخن گویید؟

  25. اگر مردم خاورمیانه از جمهوری اسلامی و احمدی نژاد متنفر باشند یک جور نان و آب است برای شما،اگر هم خوششان بیاید اینجوری باز سوژه میشود، قضیه جمهوری اسلامی با شما قضیه اون پدر و پسر و خرشونه ،هرکاری بکونند شما حرف خودتون رو میزنید. اون موقع خاتمی در کشورهای اروپایی محبوب بود ،بعضی ها میگفتند آره ریاکار داره عمر حکومت را زیاد میکنه!

  26. یاده کتابهای علی شریعتی افتادم.

    نقد تندی بود … احساس میکنم شما از یه چیزی عصبانی هستید … طوری که اگر یه مدت دیگه در همین مورد ازتون بپرسن اینجوری تند نمیگفتین.بحرحال یه سری از چیزایی که فرمودین کاملا درست بود ولی بعضی از مطالب هم بسیار تند و ناآگاهانه بود.
    و چه خوبه که ما کسی رو مورد تمسخر قرار ندیم … اون شخصی که ازش بد گفتین و توهین کردین از دیده منم چهره ی خوبی نیست … ولی بحرحال برای یک گروهی محترمه.

    • در اینجا زبان طنز و نقد بدون تعارف در هم آمیخته اند. گونه ای سخن گفته اید که گویا از ذهنیات نویسنده خبر دارید. اگر چیزی درست است، دیگر تند و یواش گفتن اهمیت ندارد. اگر چیزی “ناآگاهانه” است، کاش می گفتید کجایش. واژه تمسخر را نیز در اینجا به جا نمی دانم. در عین حال چرا نباید بشود به جایش کسی را تمسخر کرد؟ اشکالش در چیست؟ اگر کسی دلیلی برای تمسخر دیگران به دست دهد، اشکالی در تمسخر او نیست. به کسی نیز در اینجا توهین نشده.
      در اساس برای ملتی که عادت کرده از فرهنگ هزاران ساله اش شب و روز تعریف کند، خود را تافته جدابافته پندارد و دیگران را حقیر، شنیدن چنین چیزهایی سنگین است و در هر گام شاکی می شود. بدون آن که بخواهم به شخص شما یرگردم (که نمی شناسم) به این نکته توجه کنید که کلا انسان ایرانی نه درک خاصی از انتقاد دارد و نه طنز اجتماعی را درست می شناسد. او آن را با تمسخر یکی می داند. فرهنگی که این همه تعارف و حفظ ظاهر و تقیه و دروغگویی و ریاکاری در خود دارد، روشن است که هر انتقاد صریح به خود را توهین می داند.

  27. حاجی چرا کامنت منو حذف کردی؟
    ======================
    شاید برای شما عادی باشد ولی ادبیات گفتاری شما و واژه هایی که به کار می برید، قابل درج در اینجا نبود. اگر هنوز متوجه تفاوت نشده اید، بهتر است از نوشتن چیزی در اینجا پرهیز کنید.

  28. خب یک به یک جواب حرفاتونو میدم.
    شما در جواب حرفای من نوشتین که اگر چیزی درست باشد دیگر تند و یواش گفتن اهمیت ندارد.
    در صورتی که اصلا اینطور نیست.مثلا افراد یه کشور که دین رسمیشون مثلا مسیحیته.از نظر اونا این دین هیچ کم و کاستی نداره اما از نظره مسلمونا مسیحیت مسخره به نظر میاد.(ولی هیچوقت مسلمونا به صورت مستقیم این حرف رو نزدن که ما راست میگیم شما دروغ)
    نظره هر کس برای خودش مقدسه نه برای دیگران.شما این نطرو دارین ولی عده ای خلاف نظر شما رو دارند.شاید شما درست بگویید ولی حق ندارین به گروهی از لحاظ ضعف فکری توهین کنین.(مگر شما خواستار حقوق بشر نیستید ؟ و دم از حقوق بشر نمیزنین ؟ این نظره شماست شاید درست باشد شاید غلط … ) شما میتونین از کارهای اشتباه یک شخص انتقاد کنید ولی هیجوقت نمیتونین ضعف بدنی یا شخصیت یا …یک فرد را مورد تمسخر قرار بدین.اینها نشونه یک منتقد کامل نیست.یک منتقد کامل اول انسان کاملیه و بعد منتقد.
    2- شما گفتید که اگر کسی دلیلی برای تمسخر دیگران به دست دهد اشکالی در تمسخر او نیست.
    برای مثال … کلمه نویدار را اگر برعکس نگاه کنیم مسخره میشود … آیا ما باید مسخره اش کنیم ؟حال آیا اگر این کلمه رو درست بگذاریم و بعد ببینیم دوباره مسخره میکنیم ؟
    ( چه حقوق بشری است که درون مایه اش به قول شما مسخره دیگران هم به چشم میخورد ؟ )
    در کامنت قبلی هم گفتم بعضی از صحبتهایتان واقعا درست است … فکر میکنم در کل تفاهم فکری داشته باشیم.موفق باشید.

  29. بنده حقير ذاتاً از اين شكل متن ها بسيار خوشم مي آيد. از اينكه خواسته هاي يك جامعه يا آرمان جامعه اي، آن هم به بزرگي جامعه اسلام يا عرب را به سخره بگيري لذت بخش است. اين كه گذشته يك نفر را كه به آن تكيه كرده و نيازي به بيش از آن نميبيند را به سخره بگيري و پوچ بداني تا متوجه شود كه بايد براي آيندگان ، گدشته اي درست كند. تا به آن افتخار كنند، لذت بخش است.
    ولي مشكل اين است كه شما مقاله نويسان هميشه براي خود به زور هم كه شده، متني پيدا خواهيد كرد تا بنويسيد. متاسفانه نويسندگان معمولاً يا از روي احساس مينويسند يا از روي نياز مادي و به سختي ميتوان كسي را پيدا كرد كه نوشته اش از روي منطق باشد.شما هم از اين امر مستثنا نيستيد.
    دوست دارم عكس العمل شما رو وقتي كه نشستيد توي تاكسي و يك راننده تاكسي سنگاپوري بعد از اينكه ميفهمه شما اهل مثلاً آمريكا هستيد ، شروع به تعريف از آمريكا و بوش و اينكه عجب كشور قوي و متكبري دارين. رو بدونم.
    مثلماً خواهيد نوشت. ما كه خود را نوكر دست به سينه ي آمريكاي خون خوار ميدانيم و مي پنداريم كه بايد هر چه داريم در اختيار اين به قول امام «شيطان بزرگ بگذاريم» تا از آن بخورد و بر ما حكومت كند . بايد هم انتظار پيشرفت نداشته باشيم.و …
    خلاصه ي كلام شما همان هايي هستيد كه انقلاب با داستان هاي شما رقم خورد و الان هم با داستانهاي خود به دنبال يك شيرين كاري ديگر هستيد.
    ولي در كل مقاله ي شيريني بود.دوست دارم اگر مقاله اي ديگري داريد نيز بخوانم.

    • چه دیدگاه جالبی، هر چند که خیال پردازی های خود را به پای من و کسانی که دیدگاه هایی چون من دارند، می نویسید. اگر فروید زنده بود، برایمان توضیح می داد که گوینده این حرفها به جای انتقاد به کسی در واقع دارد خود را به تصویر می کشد و از این رو دیدگاه شما در اینجا جالب می شود چون آیینه خود شماست.
      یک دیدگاه زمانی ارزشمند می شود که طرف مقابل نیز بتواند حود را در آن بیاید و نه این که کارش این شود که منظور من این نیست، من این را نگفته ام و یا شما کج فهمیده اید و غیره.
      یک نمونه اش در همین جا این است که من به هیچ رو کسی را به سخره نگرفته ام و هر چه گفته ام، جدی گفته ام و بر آنها اعتقاد دارم. با این وجود، فرهنگ و ملتی که اعتماد به نفس بالا داشته باشد، هیچ گاه از سخره گرفتن خود دلگیر نمی شود و به هیچ کجایش بر نمی خورد. در ضمن طنز با سخره گیری تفاوت اساسی دارد.
      منظور شما از “شما نویسندگان” را نفهمیده ام. نیاز مادی مرا برای نوشتن از کجا تشخیص داده اید؟ تاکنون نشنیده بودم که برای نوشتن در وبلاگ شخصی پول هم می دهند. بگویید شاید بشود برای نوشته های اینجا پول هم گرفت.
      شاد باشید

  30. سلام
    مطلب قشنگتون خيلي خوشحالم كرد
    اگه اجازه بدين ميخوام سئوالايي كه توي ذهنم مونده رو برام روشن كنين
    شما كه ديدتون اينقدر وسيعه اگه ميشه يه مطلب هم راجع به هولوكاست بنويسين و اصل قضيه رو برام روشن كنين
    كاش اون راننده بنگلادشي راجع به احمدي نژاد از شما كه همشهريش هستين ميپرسيد. ميشه درمورد ايشون ما رو بيشتر روشن كنين
    يه چيزي رو هم توي مطلب شما نفهميدم. دايي جان ناپلئون مگه فرانسوي نيست؟ چه ربطي به احمدي نژاد داره
    كاش ميتونستم شما رو ببينم و از ديد وسيعتون بيشتر استفاده كنم
    بازم از مطلب قشنگتون ممنون

  31. من فقط يك خواننده ام .اگر فرويد يك همچين اظهار نظري بكند به او كه سهل است ، به علمش شك ميكنم.
    من آنچه شما در اين متن نوشته ايد را درك مي كنم ولي صحبت من با همه ي كساني است كه اين گونه مي نويسند.منظور من از خزعبلات قبلي ام اين است كه شما ها در تشخيص خوب و بد مشكل داريد. هر چه جلويتان باشد به باد انتقاد ميگيريد و برايتان مهم نيست كه آخرش به كجا ميرسد.
    نمي دانيد چه متن هاي تاثير گذاري در مورد انقلاب خوانده ام. كه اگر هر كسي بخواند مطمئن است كه اين اتفاق بايد بيفتد. ولي همان طور كه مي بينيد آخرش به جاي خوبي نرسيده است.
    چرا آن را نوشته اند؟چون شما نويسندگان يا ادبيات خوانده ايد يا چيزي مثل آن. ولي سياست نمي دانيد. جامعه شناسي نمي دانيد. اقتصاد نمي دانيد. واين كار را خراب مي كند كه با قلم قدرتمندي ، نداني كه چه چيز را نقد ميكني.
    شما مثل بيدي رفتار ميكنيد كه باد به هر كجا مي وزد، فرقي نميكند درست باشد يا غلط ، شما برعكسش خواهيد رقصيد. تا چيزي براي نوشتن داشته باشيد. نه اينكه بخواهيد اين مردم را به سعادت برسانيد. يا معتقد به آن باشيد.
    اگر تاريخ بد است يا آتاتورك بد است يا دين بد است يا خاورميانه بد است شما ميتوانيد به من بگوييد خوب هاي شما در اين دنيا كيست يا چيست؟ دوست داريد اين مردم با اين حرف ها چه كار كنند؟ چه شكلي شوند؟ مطمئن هستيد اگر آن شوند ، بهتر از اين خواهد شد؟
    به هر حال اگر از ديد شما بنگريم همه چيز بد است . قابل نقد است. خراب است.چه باشد يا نباشد.
    ==========================================
    بله، البته شما کماکان حرفهای خود را تکرار می کنید و بدون هیچ گونه شناختی از نویسنده این چیزها را می گویید واز آن هم بدتر، جمع بسته و از نویسندگانی سخن می گویید که ادبیات خوانده اند و اقتصاد نخوانده اند و سیاست نمی دانند و غیره. معلوم نیست که روی سخن شما با کیست و دقیقا همین جاست که پای فروید به میان می اید.
    اشاره من به فروید از همین رو بود و این که شما در فروید تردید کنید، به جایی بر نمی خورد. او این رفتار نقد کرده است و بد نیست کمی در باره Freud’s Reflection Theory و یا Freudsche Reflexionstheorie بخوانید. فارسی اش را نمی دانم. شاید اینجا کسی بتواند نام فارسی آن را بگوید.

  32. سلام. ممنون از جوابت
    اگه مايل باشين حتما تو يه فرصت مناسب با هم ديدار ميكنيم
    متاسفانه فعلا خيلي فرصت براي اينكارا ندارم، واسه همين اگه يه سري مطالب به صورت فهرست وار برام بفرستين ممنون ميشم. بعدا ازتون اسم چندتاكتاب فارسي رو ميگيرم
    راستي درمورد راننده بنگلادشي هم چيزي نگفتيا
    بازم ممنون

  33. ba nzare shoma raje be bohrane hoviatemun kamelan movafegham ke emruz agar koursou-i az omid hast az ghabrha be dele mardom e ma mitabe, ya az ostokhanhaye arab ya az ostudanhaye sasani va gheire, vali agar entezar darid ke fard farde ma in bohran ro dark va hazm kone kamelan dar eshtebahid,hamun kasi ke shoma un ro tahte onvane marde irani tosif karde budid dige dastaviizi joz chahe jamkaran va tasbih barash namunde, tohie, puke, ke har adame mamulie in vare ab ham hast, faghat be ghole shoma etemad be nafsi barash namunde, va in rishe moshkelate mast, ke dige be khodemun iman nadarim, va bare in gonah be dushe hamast, har fardi ke fahmid va saket bud, jame e ma marize va shoma hagh darid, unjayi ke raje be daneshmandan dore eslami sohbat kardid ba shoma movafegh nistam, tamame in afrad irani hastand va chizi gheire irani dar eslam vojud nadare, dar kole keshvarhaye arabi ham teye 1400 sal yek tarikhdan va 2 filsuf bishtar zohur nakarde, bale man ham ba nejad parasti mokhalefam va manzuram az irani farhange irani ke faregh az kastihash az manzari kamelan balande va shakhese, be ketabhaye tarikhdane nabeghe arab ebne khaldun morajee konid ke rishe karhaye irani eslam ro tozih dade va arab be shedat bahash doshman hatsan, albate man omid va bavar daram ke maham dar maisre roshd va taraghi gharar kahim gereft, gar che har bar ke jonbeshi ziba va khorushan mesle mashrute dashtim be sadi mesle pahavi mahar shode vali man omid daram ke bareghehaye omid ro beine javunha peida mikonid, be nazaram jomhurie eslamiha va ahmadinejadha ayinei hastan ke eteghadat puside mardom ro beheshun neshun midan va gam be gam eslah mishan,

  34. استفاده کردم با سپاس

  35. من به واسطه شغلم سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و آسیایی دارم.

    من هم دقیقا با همین موضوع روبرو شدم.. سال گذشته در سفری به آلمان و در یک کنگره با مهندسی مالزیایی آشنا شدم و چند ماه بعد در دبی با یک دکتر سوریه ای. اینها شدیدا از احمدی نژاد تعریف میکردند. کسانی بودند که دستشان به دهنشان میرسید و در کشور خودشان شغل و درآمد بالایی داشتند. وقتی دلیل حمایتشان را از احمدی نژاد پرسیدم جواب هر دو این بود که: این مرد با دل و جراتی است. حرفهایی را که مسئولین کشورمان نمی توانند بر علیه آمریکا و اسرائل و اروپت بزنند این مرد بدون واهمه میگوید.
    به آنها گفتم بله شما باید هم از احمدی نژاد خوشتان بیاید چون شده بلند گوی شما اما ما ملت ایران هستیم که تاوان ندانم کاری ها و سخنان نابخرادانه و نسنجیده او را پس میدهیم و تحریم میشویم نه شما. گفتم اگر کشورهای شما هم به خاطر کارهای احمدی نژاد تحریم شود باز حاضرید از او حمایت کنید…..
    جواب هر دو منفی بود و پر از شرمساری….

  36. ممنون از نوشته جالب شما
    منم تجربه مشابه در تركيه داشتم
    فقط مربوط به خاورميانه نميشه كشورهاي عقب افتاده از توسعه و پابرهنه ها عقيده دارند آمريكا و اروپا انها را استثمار كرده اند دنبال خالي كردن عقده عقب افتادگي ميگردند يك قهرمان خيالي مثل احمدي نژاد درست ميكنند و انهم جوگير ميشود و خلاصه امر مشتبه ميشود و كار بيخ پيدا ميكند …
    معضل عقب افتادگي يك بيماري ديگر هم ايجاد ميكند به نام خودشيفتگي ايراني (يا عربي و ترك و … ) به تاريخ و ادبا و … و ارزش گذاري بيش از حد روي آنها ميشود و داستانها ميسازند.
    اما يكي نيست بپرسد اينهمه دانشمند و اديب و سخنور در ايران بوده خروجي داشته يا خير ؟
    چرا برق و خودرو و اينترنت و تكنولوژي هاي ديگر توسط آمريكايي ها و غربي ها و ژاپني ها اختراع شده ولي ما هر چه به دورو بر خود نگاه ميكنيم اثري از اختراعات ايراني ها نميبينيم؟
    اگر فرهنگ و دين ما مملو از مفاهيم بلند ومتعالي است پس چرا اينهمه بداخلاقي و طلاق و قتل و فساد و دروغ در جامعه ما در مقايسه با جوامع ديگر زياد است؟

بیان دیدگاه