سفر کاسپین ماکان به اسراییل و واکنش مبصر های خود خوانده

من کاسپین ماکان را نمی شناسم. در واقع همان گونه او را می شناسم که هر کسی این روزها در رابطه با ندا او را می شناسد. هیچ اهمیتی هم ندارد که او کیست و چه انگیزه ای در سر می تواند داشته باشد. اما این را می دانم که او خود می خواهد عضوی از جنبش سبز باشد و این حق اوست، همان گونه که حق شماست و من، اگر بخواهیم بخشی از آن باشیم. نمی دانم که او، این گونه که این روزها برخی به او نسبت می دهند، آدم خودبزرگ بینی هست یا نه، قصد استفاده ابزاری از نام ندا را دارد یا نه. این را نمی دانم و در ذهن او نیز ننشسته ام. اما این را می دانم که زندگیش دگرگون شده است و همه چیزش را بدون آن که بخواهد، از دست داده است. اکنون نیز در توان خود برای افشای حکومت اسلامی و در راستای جنبش سبز کار کرده است. آدم پخته سیاسی به نظر نمی آید و ایراد گرفتن بر او نیز آسان است. من در همان چارچوبی برای او آزادی سخن و عمل قایلم که برای خود.

جنبش سبز رهبر کاریسماتیک ندارد، چون یک جنبش نیرومند مدنی است و نیازی به چوپان و فقیه عالیقدر و خدایگان ندارد. از سوی دیگر، جنبش سبز استراتژی روشن و ستاد هماهنگی ندارد و این نقطه ضعفی است که مدتی است آشکار شده است. یرخی این را با رهبری کاریسماتیک اشتباه گرفته اند و گمان می برند که این خوب و مثبت است. در حالی که نیست. نبود یک جبهه مشترک سیاسی که راه را نشان دهد و چارچوب جنبش سبز را ترسیم کند، یک ضعف بزرگ جنبش است. ار دید من، جمله میرحسین موسوی که گفت هر کسی خودش رهبر است و سرباز، با برداشت من هر دو زمینه بالا را می رساند؛ هم نکته منفی آن و هم مثبت.

حال دست کم به خاطر ضعف فرهنگ سیاسی دمکراتیک در ایران این روزها سبب شده است که برخی مبصر خود خوانده شوند و صلاح و مصلحت جنبش سبز را بهتر از همه بدانند. اگر نگاهی به همه این حمله هایی که به کاسپین ماکان می شود، بیاندازیم، می بینیم که همه آنها از دیدگاهی انجام می شوند که شباهت عجیبی به دیدگاه حکومت اسلامی دارد و در اینجاست که استبدادزدگی خود را نشان می دهد.

می گویند که کاسپین ماکان نماینده جنبش سبز نیست. انگار کسی گفته بود که هست. او همان گونه نماینده جنبش سبز هست که شما و من و همان گونه نیست که شما و من. آیا بیان چنین جمله ای سخیف نیست و آیا نمی توان شما را مبصر خود خوانده خواند؟ ار همین دیدگاه پرسشی که طرح می گردد این است: مشکل شما با اسراییل چیست؟ رفتن به اسراییل و دیدار با رییس جمهور آنجا چه اشکالی دارد و در اساس به شما چه ربطی دارد؟ سید ابراهیم نبوی و مسیح علی نژاد و دیگران کمی برای ما زمینه های فکری خود را باز کنند تا ما بدانیم که مشکل آنها با اسراییل چیست تا بتوانیم دلیل این حمله های عجیب به کاسپین ماکان را بفهمیم. فرض بفرمایید که شما به عنوان رییس جمهور ایران از سوی مردم انتخاب شده اید و اکنون باید سیاست خارجی ایران بر برابر کشورهای منطقه و از جمله اسراییل را ترسیم کنید. برای ما که شما را برگزیده ایم، بگویید که مشکل شما با اسراییل چیست و چرا. ببینیم آیا می توانید چهار خط بنویسید که جدا از آنچه باشد که حکومت اسلامی سی سال است که دارد به خورد مردم می دهد، در حالی که در سالهای جنگ قطعات یدکی هواپیماهای نظامی آمریکایی را از اسراییل دریافت می کرد و هم اکنون نیز از راه روتردام به آنجا نفت می فروشد؟

ابراهیم نبوی در نوشته اش می نویسد: » ندا آقاسلطان، شهید بزرگ جنبش سبز، قربانی بیرحمی حکومت در مقابل مردم است.» خوب، آقای نبوی، کسی بر شما تاکنون خرده گرفته است که چرا تلاش دارید جنبش سبز را اسلامی کنید و فرهنگ آخوندی را بر آن حاکم کنید؟ چه کسی به شما اجازه می دهد که ندا را شهید معرفی کنید؟ شهید یعنی چه؟ مگر جنبش سبز اسلامی است و برای یک حکومت اسلامی خوب مبارزه می کند؟

می بینید که شما نیز خالی از اشکال نیستید و به جز شما دیگرانی هم در جنبش سبز هستند و حکومت اسلامی را نمی خواهند. نمی خواهند دین در حکومت باشد و آن را شخصی می دانند. ولی برای شما و همه کسانی که حکومت اسلامی می خواهند، این آزدی بیان را قایل هستند و ایرادی به شما نمی گیرند و رای نهایی مردم را حکم قطعی می دانند و بس.

بازگردیم به اسراییل!

سیاست خارجی یک کشور بر اساس منافع ملی آن تعریف می شود (اگر عقل سالم بر آن حاکم باشد) و شاید ایران تنها کشوری باشد که این گونه نیست. ما چه مشکلی با اسراییل داریم؟ اسراییل کدام تهدید را بر علیه منافع ملی ایران ایجاد کرده است که ما با آن دشمن باشیم؟ مساله فلسطین بهانه ای بیش نیست و جالب اینجاست که ایران در این سی سال هیچ کمکی به فلسطینی ها نکرده است که کارساز باشد. اگر کسی باور نمی کند، از خود فلسطینی ها بپرسد و از رهبرانشان که بارها گفته اند که ایران نقش تخریبی دارد. یک حکومت ملی و انتخاب شده از سوی مردم که اعتماد به نفس ملی نیز داشته باشد، نیازی به این سروصداها و هوچی گری ها ندارد و می تواند سیاست خارجی خود را با اسراییل یا هر کشور دیگر بر اساس منافع ملی خود و تنها بر این اساس پایه ریزد.

اسراییل نیز درگیری های سیاسی خود را دارد که اتفاقا چقدر نیز شبیه درگیری های ماست. آنها نیز بنیادگراها و احمدی نژادها و جنتی های خود را دارند که در آن سو و با استدلال های مشابه آتش را داغ می کنند. تنها تفاوت در این است که در اسراییل دمکراسی حاکم است و همفکران احمدی نژادی مجبورند ظاهر بسیار چیزها را رعایت کنند. یک کاسه کردن همه جامعه اسراییل، سیاستمداران و گرایش های سیاسی موجود در آنجا تنها یا نشان گر بی سوادی و گنده گویی است و یا مصلحت اندیشی غیراخلاقی  و ریاکاری و فریب دوباره مردم ایران.

اگر کاسپین ماکان به جای شیمون پرز با بنیامین نتانیاهو نشسته بود، شاید می شد بر او خرده گرفت که البته آن هم نه به من مربوط است و نه به شما. کاسپین ماکان وزیر خارجه ایران نیست و همان گونه کاره ای نیست (یا هست) که من و شما و مسیح علی نژاد و سید ابراهیم نبوی و دیگران نیستیم (یا هستیم). به جای اشکال گیری بر کاسپین ماکان، شما ضعف سیاسی و ناآگاهی خود را آشکار می سازید که در باره موضوعی سخن می گویید که بر آن آگاهی ندارید و در باره اسراییل آنچه را تکرار می کنید که از زبان حکومت اسلامی شنیده اید.

به راستی مشکل آنهایی که به کاسپین ماکان حمله می کنند با اسراییل چیست؟ اینها به گونه ای سخن می گویند که گویا رفتن به اسراییل یک گناه کبیره است و اظهر من الشمس. به همین راحتی خط قرمزهای حکومت اسلامی را پذیرفته اید و نمی اندیشید. سید ابراهیم نبوی نوشته اش را این گونه تیتر زده است: «سفر کاسپین ماکان ربطی به سبزها ندارد.» در آنجا نیز با تکبر می گوید: «کاسپین ماکان یک فرد عادی و معمولی است.» یعنی چیزی بارش نیست و من این را تشخیص می دهم و من یک فرد عادی و معمولی نیستم و من می توانم تعیین کنم که چه کسی به جنبش سبز ربط دارد یا ندارد. آقای نبوی به اندازه کافی به زبان و ادبیات آشنا و از نبوغ کافی برخوردار هست (همان گونه که از کاریکاتورهای درجه یک او پیداست) که بداند چه می گوید. پس نمی توان به آسانی از آنچه که می گوید، گذشت.

هر گونه کاهش تشنج و گسترش دوستی میان مردم ایران و اسراییل و هر گامی که در این راستا باشد، به نفع مردم ایران و جنبش سبز است. این دیدگاه من است و اعتقاد دارم که شکستن توهم «هیولای اسراییل» و این دیوی که حکومت اسلامی برای حفظ خود برای مردم ایران ساخته است، کاری است درست و به سود جنبش مدنی مردم ایران. شجاعت نشان دهیم و این بت ها و این تابوهای ابلهانه را بشکنیم. کاهش تشنج میان ایران و اسراییل به سود ماست و اتفاقا به سود فلسطینی ها و اسراییلی هایی است که خواهان صلح هستند. گسترش تشنج به نفع احمدی نژاد و خامنه ای در این سو و حزب شاس و بنیادگراهای صهیونیست در اسراییل است. حساسیت ها نسبت به اسراییل را بشکنیم و به آنها همان گونه بنگریم که به دیگر کشورها. هر مشکلی هم با آنها داشته باشیم را نیز از راه درست و دیپلماتیک آن، با حکومت دمکراتیک و منتخب خودمان طرح کنیم. نگاهی به واکنش جهان و به ویژه به واکنش آمریکا نسبت به سیاست گسترش مجتمع های مسکونی یهودی نشین در بیت المقدس بیاندازید و کمی درس سیاست خارجی بگیرید. با ناسزاگویی و هوچی گری چیزی گیرمان نمی آید و همان گونه منزوی می شویم که حکومت اسلامی شده است. نگاهی به سیاست خارجی قطر، مصر، اردن، مراکش و غیره نسبت به اسراییل بیاندازید و کمتر سروصدا کنید.

اگر تلویزیون علی آباد بالا در اسراییل دوست داشت که مرا دعوت کند و با کدخدای ابرقو در آنجا ملاقات ترتیب دهد و من نیز تشخیص دهم که این کار به نفع جنبش سبز و برای کاهش تشنج میان ایران و اسراییل و افشای سیاست دروغین حکومت جهل اسلامی درست است، نه از شما، نه از ابراهیم نبوی یا مسیح علی نژاد و هر نیروی قدر قدرت دیگر اجازه نمی گیرم و آنچه را انجام می دهم که خود درست بدانم. همان گونه که اسکناس ها را با تمام نیرو شعار نویسی کردید، کاهش تشنج با اسراییل و هر کشور دیگری را تبلیغ کنید. این کار اخلاقی است و شهامت می خواهد. دشمنی با اسراییل به نفع مردم ایران نیست. آنقدر باید این را بگوییم تا پای بسیاری و از جمله مبصرهای خود خوانده بر زمین بیاید. اگر شهامت دارید، از ایرانیان بخواهید که به آنجا نیز در کنار دوبی و آنتالیا برای تفریح و گردشگری بروند.

در فرهنگ ایرانی چیزی است به نام «مصلحت گرایی». یعنی ما به درستی چیزی معتقد باشیم ولی بنا به «مصلحت هایی» آن را انجام ندهیم و یا آن را پنهانی انجام دهیم. بر عکس آن نیز صادق است. ما به نادرستی کار یا سخنی آگاه باشیم ولی بنا به «مصلحت هایی» آن را انجام دهیم و بگوییم. البته نام «مصلحت گرایی» را کسانی بر این کار نهاده اند که آن را درست و مثبت می  دانند. برگردان اسلامی و شیعی آن همان «تقیه» و دروغگویی است. من واژه های دیگری برایش دارم، چون «بی اخلاقی»، «بی پرنسیپی»، «نان را به نرخ روز خوردن»، «دورویی و ریاکاری» و غیره. این همان چیزی است که حکومت عدل اسلامی سی سال است دارد ترویج می دهد. در درون حکومت اسلامی و در خارج آن نیز پر است از کسانی که شب و روزشان را «مصلحت گرایی» تعیین می کند.

درود بر شکوه میرزادگی که چه بجا بر این «مصلحت اندیشی» مبصرهای خود خوانده انگشت گذاشته است.

می گویند کاسپین ماکان نماینده جنبش سبز نیست. انگار کسی گفته بود که هست. خیلی برای من عجیب بود که کسانی که خود را اتفاقا نماینده جنبش سبز می پندارند، از استدلال های حکومت اسلامی و ترفندهای آنها استفاده می کنند. چیزی را به میان می گذارند که نیست و سپس آن را نقد می کنند.

می گویند کاسپین ماکان نماینده خانواده ندا نیست. انگار کسی گفته بود که هست. و چه جالب که مادر و خواهر ندا این داستانی که مسیح علی نژاد به گونه ای غیراخلاقی و بی پرده به راه انداخت که «کاسپین نامزد ندا نبود» و «رابطه آنها تمام شده بود» و «من ایمیل از خواهر او دارم» و غیره، را به سرعت خواباندند و به روشنی گفتند که آنها با هم دوست (و یا نامزد) بودند. مادر ندا نیز شجاعت نشان داد و گفت که هر کسی به هر کجا که دوست دارد، می تواند برود یا نرود.

این سخن مادر ندا استدلال آنهایی که می گویند که کاسپین که خود در خارج است و جایش امن است، نباید این کار را می کرد که حکومت اسلامی بهانه به دستش بیافتد و داخلی ها را آزار دهد، را نیز بی اعتبار می کند. در میان همه استدلال هایی که در انتقاد به سفر کاسپین ماکان به اسراییل به میان آورده اند، شاید این یکی کمی قابل قبول می بود. اما با سخنان مادر ندا این استدلال نیز رنگ باخت و دیدیم که شجاعت داخلی ها بیشتر و اخلاقشان نیرومندتر است. مسیح علی نژاد تنها انشاء نوشته است و به گونه ای غیراخلاقی با واژه ها بازی کرده است. انتظار دارم که مسیح علی نژاد در همان جایی که کاسپین ماکان را با قاتل ندا مقایسه کرده است، برای این کار زشت از او عذرخواهی کند. نمی دانم چه واژه ای برای آنچه که نوشته است به کار برم. هر چه بگویم، در ذهن همه مصلحت گراها مشکل درست می کند. کاش در این نزدیکی ها می یود و به گفتگو می نشستیم. اما روش امنیتی ها و یا حتی آن چه که در فرهنگ ایرانی به آن «سبزی خرد کردن» می گویند، در نوشته اش روان است. حال بگویید که من گفته ام که او امنیتی است. نخیر نیست و من برای او ارزش قایل هستم وگرنه این چیزها را نمی نوشتم.

ببینید چه نوشته است: » ندا آقا سلطان  اینبار توسط  کسی که خودش را نامزد او معرفی کرده است،  کشته می شود. کاسپین ماکان دارد به پیشانی ندا گلوله شلیک می کند، تنها به این دلیل که در یک زمان کوتاه ندا به این مرد، تکیه کرده بود و سپس به هر دلیلی دیگر او را مرد زندگی خود نمی دانست و از او جدا شده بود.» یا اینجا: «هرگز قصد بی احترامی به ماکان را ندارم اما به عنوان یک زن اگر مردی را در موقع حیاتم نخواسته ام هرگز پس از مرگم هم رضا نخواهم بود که آن مرد از جنازه بی جان من بالا رود. به همان اندازه روحم از خیانت درد می گیرد که تنم از گلوله های ماموران مسلح در کف خیابان دردمند شده بود.»
چه واژگان زشتی و چه توهینی به کسی که نه تنها عزیزترینش را آن گونه از دست داده، اکنون باید آماج حملات این گونه باشد:

«من نماینده خانواده ندا نیستم اما این را خوب می دانم که دل مادر ندا این روزها از شلیک مکرر برخی از آدم های معمولی  به پیشانی کم اقبال دخترش،  رنجیده خاطر است. مادر ندا از کسانی که ندا را کشته اند تا کسانی که همچنان به کشتن روح او کمر بسته اند به یک اندازه دلگیر است.«

عجب! خوب است که مادر ندا آب پاکی بر دست مسیح علی نژاد ریخت.

یا اینجا را ببینید: «همه ما در زندگی مان مردان و زنانی را می شناسیم که رهگذران نیمه در زندگی خویش بسیار داشته اند. ماکان رهگذری  نیمه بود در زندگی ندا که باز هم تاکید می کنم بنا به هر دلیلی ندا دیگر او را نمی خواست . و حالا این پرسش مدام ذهن مرا مشغول کرده است که چرا باید یک انسان به خود اجازه دهد کسی را که روزی بر شانه او تکیه کرده بود و فردا دیگر آن شانه ها را تکیه گاه خود نمی دانست، تا این اندازه مورد بی احترامی قرار دهد که از نام  و نگاه زیبای ندا برای خود قبای شهرت بدوزد.  عکس های ندا امانتی بود در خلوت ماکان، آیا خیانت در امانت، کافی نیست تا انگیزه اصلی این روزهای کسی که قرار دیدار با رییس جمهور اسراییل می گذارد و از طرفی دیگر جنبش سبز ایران را به رسمیت نمی شناسد روشن شود؟«

خوب است که خواهر ندا نیز برایمان روشن کرد که ماکان رهگذر نیمه نبود و این حکومت اسلامی و قاتل ندا بود که آنها را جدا ساخت. برای این «سبزی خرد کردن ها» و بی احترامی به دیدگان و خرد ما که این انشای شما را خواندیم، بهتر است عذرخواهی کنید.

هزاران سال دیکتاتوری، نبود آزادی و ضعف مدنیت و اندیشه انسان آزاد و شهروندی در ایران و به ویژه سی سال حکومت جهل و خرافات و بی اخلاقی، بسیاری دیکتاتور کوچک پدید آورده است. تا اینجا شاید قابل قبول! ولی اگر کسی در آکسفورد و واشنگتن و لندن نشست و کماکان دیکتاتور کوچک ماند، دیگر نمی تواند انتظار داشته باشد که بر مصلحت اندیشی و مبصر بازی هایش کسی خرده نگیرد.

16 پاسخ

  1. خیلی ممنون از این نوشته‌تان. گویا زردنویسی‌ی کیهان‌گونه سبز و قهوه‌ای نمی‌شناسد.

  2. شما آیا اولین مصاحبه کاسپین رو شنیدید. تاکید می‌کنم اولین مصاحبه. به نظر من این آقا یک oportunist هست.

    مادر ندا که نمیتونه بگه اینا یه دورهٔ کوتاهی‌ دوست پسر ‌او دوست دختر بودند. طیف وسیعی از جنبش سبز رو کسانی‌ تشکیل میدان که اعتقادات مذهبی‌ دارن منظورم مذهبیه شدید نیست. حالا شما میخوایی بپذیر میخوایی ناپذیر. مادر ندا نمیتونه یکی‌ از سمبل های این جنبش رو در دید اونا خراب کنه. حالا شما بیا بحث کن این دید غلط است. با استناد به حرف‌های مادر ندا نمیتونی‌ بقیه حرفا رو راد کنی‌.

    اما این آقای مکان.

    اگه من بخوام از اون مصاحبه اولش که با بی‌بی‌سی انجام داد بگم باید دو صفحه بنویسم. اما شما سوالات زیر رو جواب بده

    ۱) ایشون حالا چرا اسرائیل رفت. ۲۰۰ تا کشور تو دنیا هست. بابا ۱۰ تاش دموکراسی دارند حالا تو بری اونجا اهداف انساندوستانت رو گسترش بدی.

    ۲) کسی‌ که به عنوان نامزد ندا میره اونجا پیام صلح میبره داره خودش بالا میکش. آقا پیام چی‌ چیه صلح؟ مگه تو پیامگیری؟ آیا این جز یک حرکت تبلیغاتی نیست. خودشو بیاره تو نیوز. ماکان کجا بود بابا.

    ۳) شما از کجا فهمیدی که ندا عزیز‌ترین کسش بود. می‌شه یه دلیل بیارید؟

    و سوالات دیگک این آقا ارزشش رو نداره.

    واسه تحلیل شخصیت این پسر یه کم زود هنوز. باید دو سه تا حرکت دیگه ازش ببینیم. ولی‌ حفظ ندا وظیفهٔ هر عضو جینبش سبز هست و من از حرکتی که توی دنیای مجازی صورت گرفت واقعا تشکر می‌کنم. ندا تا قابل وفاتش ( به قول ماکان دفنش) شاید مال خودش بود اما حالا مال یک ملت و حتا اگه زنده بود خودش هم به نقد کشیده میشد همین جور که خیلی‌‌ها رو داریم به نقد میکشیم چه برسه به این آقای نامزد. ندا رو این ملت ندا کرد خودمون هم محافظتش می‌کنیم.

    اما از اون جایی‌ که من دید گاهای شما رو میدونم با بخش فرهنگی‌ این نوشته موافقم.

    به امید روز‌های خوب برای جنبش سبز

  3. تنها به سبب سیاستهای خارجی اسرائیل در رابطه با ایران نیست که این کشور مورد خشم و نفرت مردم از همه جای دنیا است، بلکه به خاطر کشتار مردم فلسطین و بیرون کردنشون از خاکشونه و این دقیقاً مثل کاریه که حکومت جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد داره با مردم ایران انجام میده. و این مردم کشورهای جهان هستند که باید از همدیگر پشتیبانی کنند، وگرنه همۀ سیاستمداران دنیا از احمدی نژاد تا نتان یاهو و بوش و اوباما فاسد و در پی منافع خودشون هستند. حرکت آقای ماکان مثل این می مونه که فردی از فلسطین به دعوت یکی از شبکه های تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بیاد ایران و با یکی از دولتمردان ایران مصاحبه ای انجام بده. هرچقدر هم که این حرکتش با نیت دوستانه و صلح آمیز باشه، ولی باز هم خود ما مردم از چنین آدمی انتقاد خواهیم کرد که دست دوستی و پیام صلح به سوی حکومتی دراز کرده که به کشتار و آزار و شکنجۀ مردم خودش مشغوله. و این مسأله هیچ ربطی هم به اینکه آیا دولت جمهوری اسلامی تا به حال به فلسطین کمک کرده یا نه نداره. اصلاً چه انتظاری از دولت ایران میشه داشت که بدون در نظر گرفتن منافع پلید خودش به مردم جایی بخواد کمک بکنه؟؟ از طرف دیگه لازمۀ هر سیستم دموکراتیکی انتقاد کردنه و انتقاد کردن از عملکرد یا دیدگاه آقای ماکان هم به عنوان فردی از میان خود ما مردم، عملی قابل قبوله، همونطوری که شما از آقای نبوی یا خانم علی نژاد انتقاد می کنید و این عمل هم کاملاً به جا است.

  4. زیبا, منطقی و متین بود

  5. دوست عزیز، با وجودیکه با اکثر نوشته های شما موافقم اما در این مورد فکر می کنم شما خود هم به همان ورطه ای افتاده اید که از آن انتقاد می کنید.
    بطور معمول کسانی به دیدار یک مقام مهم سیاسی نائل می شوند که کار مشخصی انجام داده باشند. درست است که ایشان احتمالا از این مصیبت دچار آسیب روحی شده ولی خودش هم معترف است که نه تنها فعالیتی نکرده بلکه ندا را هم از رفتن به تظاهرات باز می داشته. نماینده دسته و گروه و یا حتی بقول خودش و مادر ندا، نماینده او و خانواده اش هم نیست. پس دیدار یک شخص آسیب دیده از خیل هزاران نفر اینچنین، با رییس جمهور کشوری که حکومت ایران آنرا متخاصم می داند چه نفعی جز سوء استفاده هر دو حکومت از آن در بر دارد؟ جز اینکه فرصت طلبی این شخص از مرگ یک دوست دو سه ماهه را در ذهن القا کند؟ کمکی به برقراری صلح می کند؟ آیا من یا شما برای بردن پیام صلح از جانب شخص خودمان و نه به نمایندگی از هیچ کس دیگر امکان دیدار شخصی با رهبران کشورهای مختلف را پیدا می کنیم؟ آیا اسراییل و تندروان مذهبی حاکم بر آن (بخصوص در حال حاضر) که یک کشور جدید را بر مبنای یک دین خاص بنا نهاده اند (که در دوران معاصر شاید بی سابقه باشد) نماد صلح مداری و رعایت حقوق بشر هستند؟ و بقول دوستان هیچ کشور و رهبر دیگری در دنیا برای اینکار وجود ندارد؟ شما اگر دل خوشی از اعراب و یا حکومت اسلامی ندارید دلیل نمی شود که دشمن آنها را دوست خود بدانید. آنچه که من در داخل ایران می بینم اینست که اکثر ایرانیان هم چندان دل خوشی لااقل از رفتار دولتمردان اسراییل ندارند، حتی اگر با حکومت اسلامی موافق نباشند.
    نمی توان انتقاد از این حرکت را مصلحت اندیشی نام گذاشت. چرا که حرکات سیاسی همگی نوعی مصلحت اندیشی هستند مثل ائتلاف دو حزب رقیب سیاسی. اما بعضی درست هستند بعضی غلط. مثل رفتن مجاهدین به عراق.
    البته از دیدگاه من (حتما حق اظهار نظر شخصی در این مورد را بمانند خودتان به من هم می دهید) این یک حرکت بچه گانه از جانب ایشان بوده که باز بقول خودتان پختگی سیاسی لازم را ندارد و می خواسته خودی نشان دهد، حتی شاید بعنوان تسکین درد خودش! گرچه جمهوری اسلامی سوء استفاده تبلیغاتی زیادی از این جریان خواهد کرد ولی در کل تاثیری هم بر روند جریانات فعلی نخواهد گذاشت.

    • منظور هم همین جمله آخر شما هست که ((در کل تاثیری هم بر روند جریانات فعلی نخواهد گذاشت)). اینکه یکی موافق رفتم ماکان باشد یا نه مسئله اصلی نیست. مسئله اصلی که فکر کنم نویدار قصد گفتم آن را دارد نوع برخورد با این حرکت ماکان هست. ما میدانیم که ج . ا چطور از اخبار و مسائل برداشت میکنم. آنها را بزرگ میکند، صدتا حرف بی‏ربط و دروغ به آن اضافه میکند و به نفع یک جهت خاص از آن بهره‏برداری میکند. شما نوشته‏های که نویدار از مسیح علی‏نژاد گذاشته بخوانید، چیزی شبیه حرکتهای نظام را در آن نمی‏بینید؟ حرف شما درست است، تاثیر زیادی ندارد. پس چرا با آن به این روش بازی میکنند؟

  6. ‫دوست عزیز و گرامی، با تشکر و حمایت از پیامتان
    ‫از انجائی که تیر انهائی که خود را مالک و صاحب جنبش سبز میدانند، به سنگ خورد و پروژه جمهوری اسلامی شماره ۲ انها زیر پوشش اصلاح طلبان با شکست روبرو شد، جریاناتی فعال شدند که هدفشان تخریب شخصیتها و افکار سیاسی است تا‫با برچسب زدن،،، مجاهد، سلطنت طلب، توده ای خائن، یهودی، سنی، بهائی، کرد و ترک و بلوچ،،، مانع از ایجاد همبستگی و یک اتحاد ملی شوند، در صورتی که تمامی اینها ایرانی هستند و باید اجازه داشته باشند که در اینده ایران فعالیت داشته باشند، از اینجای جریان رای مردم است که حرف اخر را میزند،، من فقط یک رای دارم.
    ‫این گروه فعال که چندسالیست سر و گوششان در فرنگستان پیدا شده، ما ایرانیان خارج از کشور را خیلی دست کم میگیرند و فکر میکردند که همگی در ناز و نعمت زندگی میکنیم و نسبت به مسائل ایران بیتفاوت و بی اطلاعیم و میخواهند جلو زبانمان را هم بگیرند، جنبش سبزشان هم خودی و ناخودی دارد و قدرت درک اینکه،،، این جنبش رنگین کمانی از احزاب و اندیشه های گوناگون است و این تنوع میتواند ازادی نسل های اینده را تضمین کند،،، را ندارند. مسئله فقط ندا و ماکان و نامزد یا دوست پسر و دوست دختر نیست.
    ‫جناب اقای احمدی نژاد فرمودند که ما در ایران هموسکسوئل نداریم، عده ای هم اینجا میفرمایند ما در ایران دوست دختر یا دوست پسر نداریم. وا مصیبتا،،، پس حتمن باید نامزد باشند.
    ‫در جامعه ای که فرهنگ صیغه ترویج میشود،، این دوگانگی اخلاقی بر سر ناموس انهم ناموس دیگران کار را به انجا کشانده که این جماعت به همه جای ادمها کار دارند ولی خودشان خجالت نمیکشند که در خصوصی ترین روابط انسانها نه تنها نظر دهند،، تعیین تکلیف هم بکنند و اخر سر هم،، با ۶ تا خانوم ترگل و ورگل و لخت و عور سر نماز جماعت دستگیرشان کنند. و اما دوستان گرامی فکر میکنم که فلسطین و اسرا ئیل بدون دخالتهای جمهوری اسلامی شانس بیشتری برای رسیدن به صلح و ارامش دارند و این مشگل را خودشان باید حل کنند و ما دشمن اسرائیل نیستیم و نباید دخالت کنیم.
    ‫به امید ازادی ایران

  7. مدرک و سواد، خارج نشینی و دنیا دیدن و جا و مقام هیچ یک نمی‏توانند به تنهایی ریشه‏های کهنه اندیشی و اعتقادات پوسیده را از جسم، ذهن و روح کسی بزداید. جدا جهاد اکبر می‏خواهد تا روشنفکری واقعی و دموکراسی حقیقی و اندیشه بدور از تعصب را جایگزین کند.

  8. کاری ندارم حق داشت بره یا نره ولی چه دردی رو دوا کرد جز اینکه یه بهونه داد دست دولت بر علیه جنبش سبر. مگه موسوی نمی گه باید قشر های ضعیف جامعه رو آگاهی بدیم خب اونا اخبار و تلویزیون کجا رو گوش میدند می رند تو اینترنت خبر بخونند یا همین تلویزیون ضرغامی رو گوش میدندو بعد چه نتیجه ای می گیرند از این کار ماکان . نمی گند بابا انگار راست می گند این جنبش سبزیها عامل بیگانه هستند. حالا تو این بهبوهه ما روابطمون رو با اسراییل خوب نکنیم نمی شه؟ چرا با بزرگ کردن اهداف باعث میشید از همون دو زاری اول هم بمونیم. فکر میکنید چی باعث شد اینا بتونند جنبش رو اینجور سرکوب کنند. بزن و برقصای رزو عاشورا و شعارهای انچنانی می دونید چندین نفر رو از این جنبش ریخت بیرون. بابا تو رو بخدا اصحاب روشنفکر بفهمید مردم ایران اکثریتشون دیندارند. حتی همونطوری که یکی از دوستان گفته بود تو این جنبش سبز میلیونها آدم مذهبی هست. با این روشهای کپی شده غربی کار از پیش نمی ره.

    • اگر بخواهید این گونه فکر کنید، تقریبا هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. برای هر حرکتی حکومت می تواند بهانه بیابد، مگر تاکنون این گونه نبوده؟
      از کی تا حالا مردم دیندار ایران ضد اسراییل و یا ضد یهودی بوده اند؟ شما هم تبلیغات حکومتی باورتان شده؟
      در ضمن اختیار ماکان و هر کس دیگر که دست من و شما نیست.
      برای ما نگفته اید که چه روشی از دید شما کاربر است. نگفته اید که روش کپی شده غربی یعنی چه. از کی تا حالا مردم مذهبی ایران ضد غرب بوده اند؟
      خود شما کمی از تبلیغات حکومت اسلامی فاصله بگیرید تا ببینید که اتفاقا مردم مذهبی ایران آن چنان هم ضد غربی و ضد اسراییلی نیستند. آیا تاکنون حتی یک نفر بمب گذار انتحاری ایرانی دیده اید؟ حتی یک نفر داوطلب بسیجی دیده اید که بخواهد به فلسطین برود و با اسراییل بجنگد؟ خود حکومت هم مشکل جدی با اسراییل ندارد. تنها دو گروه بنیادگرای افراطی در ایران و اسراییل به هم ناسزا می گویند.

      • درد یکی‌ دو تا نیست که. اومد این مطلب رو خوندم. کامنت ۱۰ تا. مطلب بالائی راجع به لهستان که امروز رئیس جمهورش کشته شد کامنت یه دونه!! چرا؟

        بیام ببینیم چرا. من چند تا چیز به ذهنم میرسه که می‌خوام مرتبش کنم اینجا.

        ۱) تاریخ واسه ایرانیها یعنی‌ پشم. تاریخ به چه د رد ما می‌خوره. سی‌دی گوگوش کنسرت لندنش رو داری؟

        ۲) یکی‌ ممکن بگی‌ نه این روزا به خاطره جنبش سبز که…نیست اینجوری والا نیست بلّا نیست. قابل انتخابات زمان خاتمی که کسی‌ جاییش نمیجنبیدهم وضع همینجوری بود. راجع به ایران تو وبلاگ‌ها ۵۰۰ تا کامنت تراوش میکرد. راجع به حوادث کشورای دیگه یوختی.

        ۳) چند تا جوون ایرانی‌ اصلا تاریخ مملکت خودشونو نمیدونند. بهشون بگین مثلا فاطمی کی‌ بود؟ بقایی کی‌ بود. طالقانی چی‌ میگفت. نمیدونند والله. این تازه تاریکه چند سال اخیر. من تحصیل کرده‌ها رو میگم ها. بقیه که حسابشون با کرام الکاتبین است. نمیدونن. شما چند سال عقبتر برید که اوضاع خراب تر می‌شه. بگید کسروی چی‌ میگفت. نمیدونن. برید عقب تر، ازشون بپرسین خواجه ناصیر طوسی کی‌ بود؟ دیگه اصلا خبر ندارند.

        ۴) با گشادی و بی‌ خیالی عجین هستیم برادر. خودمون رو نمیشناسیم قشر تحصیل کرده ایرانی‌ هم جز اون چیزا که تو دبیرستان و واسه کنکور حفظ کرده زیاد آگاه نیست.

        ۵) ممکن یکی‌ بگه مردم گرفتارن، مگه این انگلیسی ها و آلمانی‌‌ها گرفتار نیستند. کدوم ایرانی‌ گرفتار. چرا حرف مفت میزند؟ ایرانی‌‌ها که همش خونهٔ خواهر و بردار و مادرشون نشستند دارند چ چرت و پرت می‌گن گرفتارند؟

        ۶) یادمه با یکی‌ از این برادران بسیجی‌ بحث میکردیم راجع به فلسطین. بنده خدا جنگ شیش روزه رو نمیدانست چیه؟ اصلا نمیدونست چند بار عربها به اسرائیل حمله کردند. تعطیل!

        ۷) کار درستش اومد با ما بحث کنه راجع به فلسطین. گفتم اصل این قضیه از سیاست فرانسه و انگلیس شروع می‌شه که اومدند … میگفت نه کار پدر سوخته انگلستان فقط. دایی جان ناپلئون بعضی‌ در می‌‌اورد. اطلاعاتش در حد رسانهٔ میلی.

        ۸) حالا شما به من بگو این ملت شایستهٔ دوره باطل هست یا نه. بدبخت میر حسین هی‌ میگه آگاهی‌ بدین، میگه.. کسی‌ گوش نمید. یه عده افراطی هم انگشت میزرد رو نقط حساس مردم هی‌ به دین و ایمونشون گیر میدند. پس میزند مردم شما رو این قدر با دین در مرحلهٔ اول در نیفتید.

        ۹) پرت شدیم آقا. می‌گفتم همین بلاگ رو شما مرور کنی‌ فقط کامنت‌های راجع به ایران طرفدار داره. چیزی نمی‌‌دانیم که. خدا پدر دوبی‌ رو بیامرزه چارتا خارجی‌ می‌رن اونجا ما ایرانی‌‌های چس کلاس میریم اونجا یه کم با فرهنگ‌های متفاوت آشنا میشیم. دنیا دیدگی منو سننه؟

        ۱۰) راجع به ایران و بدبختیهاش حرف زدن که کاری نداره جیگر. ننجون کروبی هم بلده غر بزند. یه کاغذ دست اینا بدین بپرسین بابا دموکراسی اصلا یعنی‌ چه؟ اگه خالی‌ کاغذ رو پس نگرفتین من به قول علی‌ دایی مچ دستمو میزنم.

        ۱۱) کار زیاد داریم آقا زیاد.

      • اصلا بحث سر اسراییل یا یهودیت نیست. مردم ایران ذهنیت خوبی از بیگانه ندارند. علتش هم مشخصه. به خاطر همه بدبختیهاییه که در طول تاریخ به خاطر منافع خودشون سر مردم آوردند این رو که نمی شه منکر شد. بنابراین وقتی یه نفر در این سطح یعنی مستقیم می ره با رئیس جمهور یه کشور که اینهمه حرف و حدیث در باره اش هست و به قول خودتون تبلیعات حکومت بر ضدش فراوونه دیدار می کنه برای مردم مشکوک می زنه. تو همین وبلاگتون ببینید بیشتر به این رای دادن که ماکان کار خوبی کرد یا گفتند کارش درست نبود. درسته حکومت از همه چیز می تونه بهانه درست کنه ولی بعضی چیزادیگه خیلی تابلوه و ضررش به مراتب بیشتر از منافعشه. معلومه که اختیار ماکان دست من و شما نیست ولی نقدش که می تونیم بکنیم با این استدلال شما خب اختیار مثلا آقای نبوی هم که با شما نیست دلش می خواد اونجوری بنویسه. من اصلا نمی گم که جکومت مشکل اساسی با اسراییل داره به نظر من اینا همه اش برای اینه که بتونند سر میز مذاکره امتیاز بگیرند خاطرات هاشمی رفسنجانی رو در مورد مک فارلین بخونید. من نمی دونم شما کجا زندگی می کنید ولی بد نیست برای شناخت جامعه ایران یه سر ی به شهرستانها روستاها بزنید بالاخره اونا هم ایرانی هستند و تاثیر گذار . فکر کنم از حرفهام می شد قهمید که به نظر من حرکتهایی که یه دفعه ریشه به تیشه یه باوری که حداقل به قول شما با تبلیغات حکومت بین مردم جا افتاده می زنه کار رو خراب می کنه. این جنبش اگه فقط سر همون حرف رای منو پس بده مونده بود بیشتر نتیجه گرفته بود تا الان. روش کپی شده غربی هم خصوصی کردن دینه که شما روش اصرار دارید به نظر من چیزی نیست که الان توی جامعه ایران بتونه پا بگیره. به نظر من ما برای هر حرکتی نیاز داریم خیلی هوشمندانه و تدریجی عمل کنیم تا نتیجه بگیریم همین

        • :Love it
          ولی بد نیست برای شناخت جامعه ایران یه سر ی به شهرستانها روستاها بزنید بالاخره اونا هم ایرانی هستند و تاثیر گذار

      • از زمان جلال ال احمد و احمد فردید. اکنون را نمیدانم.

  9. اینجاست که به قول دوستان بحث دموکراسی پیش میاد. زارع روستایی به اندازهٔ دکتر سروش یه دونه حق رأی داره. اما واسه بعضی‌‌ها ایران یعنی‌ ولی‌ عصر به بالا. یعنی‌ اونایی که به اینترنت دست رسی‌ دارن. ۳ سال پیش وقتی‌ موبایل داشت تو ایران فراگیر میشد و دوربین روش نصب شده بود من اعلام کردم که فساد از درون به بیرون افتاد، دیگه نمی‌شه فساد رو تو زندانی به اسم ایران حبس کرد و شما دیدید که این دوربین موبیل بود که ندا آقا سلطان رو ساخت. این یوتیوب بود که غوغا کرد. اگر چه اولش با فیلم سکس خصوصیه مردم شروع شده بود، اما کل ملت عاقل اند و راه خودشونو پیدا میکنند. این منو یاد روز اولی مینداز که تو شرکت تیبگ و آب داغ رو گذاشته بودند. قبلش خدمتکار میومد چایی می‌‌اورد. یادمه هفتهٔ اول ملت حمل میکردند واسه چای. خود من روزی ۵ بار چای میخوردم تو هفت ساعت کار. یکی‌ ۱۰ تا میخورد. اون یکی‌ ۱۵ تا. اما گذشت و گذشت تا یک ماه بعد. یکی‌ دلش درد گرفته بود یکی‌ همش دست شویی بود. و این گونه بود که اصلاح شدیم و دوز مصرف چایی اومد پایین و به روال عادی برگشت، روزی ۲-۳ تا. به قول شاعر این ملت چارهٔ دردش کمی‌ آزادی است. روز پیروزی اون روزی که همه به اینترنت دست رسی‌ داشته باشند. همه با سواد باشند. همون طور که اون روستایی یه دونه رأی داره یه خط اینترنت هم داشته باشه. اولش میره تو سایت سکس ولی‌ بعدش کم کم جای مفیدش رو پیدا می‌کنه. شما دیدید که وقتی‌ همه موبایل دارند چه اتفاقی میافته. باید آگاهی‌ رو گسترش داد تا ترس و فساد فرار کنه. باید آهسته و پیوسته قشر تاثیر گذار معلّم و کارگر ایرانی‌ رو بیدار کرد. نه اینکه بزنیم تو دهنشون و بگیم خاک تو سرت با اون اسلامت. همهٔ بدبختی ما از اسلام. خلاصه اینکه بیأید تدریجی‌ بریم جلو نه انقلابی‌. انقلابی رو احمدی نژاد داره با اقدمات انقلابی و فتح قله هاش انجام میدید، بیاید خرد رو به کفّ اجتماع منتقل کنیم.

  10. […] او در باره جنایتی که رخ داد، حمایت کردم و در نوشته “سفر کاسپین ماکان به اسراییل و واکنش مبصرهای خودخوانده“  از این مبصرها انتقاد. اشپیگل در این نوشته زاویه […]

بیان دیدگاه